در اسلام «انسان تراز اسلام»، انسانی است نامحدود که متکی به خدای بزرگ و آفریننده جهان هستی و انسان است و محدود به این جهان و زندگانی این جهانی نیست بلکه سیری طولانی از عالم ذّر دارد، تا به آن جهان ابدی برسد و بهرهمند از عقل و دانش و فهم به علاوه وحی و دارای ظرفیت جانشینی و خلیفه خدا در این نشئه حیات دنیوی و ظرفیت رسیدن به مقام مثلاللهی و خداگونگی در سیر نهایی حیات اخروی خویش است.
در جهان مادیگرا انسان تراز مادیگرایی،انسان محدودی است که محدود به همین زندگانی دنیوی است.
نمیداند قبل از این حیات دنیایی چگونه بوده است و نمیداند که پس از فوت،چه میشود؟
او محدود است به دانش بشری که دانش گذشته و حال است. و دانش آینده و آگاهی بشر فراتر از این دنیا را ندارد و دانش او هم محدود است و عقل او عقل متکی به وحی نیست و محدود به عقل دنیوی است و انسان بدون خداست. یعنی محدود به خودش است. آموزش این انسان محدود در همین حد محدود دنیوی شکل گرفته است و میگیرد.
پرورش این انسان در حد همین انسان محدود در محدوده همین دنیاست. آموزش و پرورش اسلام مربوط به انسان نامحدود و مسلمان است در ایران که کشوری اسلامی است و نظام آن جمهوری اسلامی ولایی است آموزش و پرورش باید متناسب با انسان تراز اسلام و انقلاب اسلامی باشد و آموزش و پرورش غرب یا چپها بکار انسان اسلام نمیآید چون محدودیت دارد و انسان اسلام نامحدود است.
إِنَّ الدّینَ عِندَ اللَّهِ الإِسلامُ (سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۹) وَمَن یَبتَغِ غَیرَ الإِسلامِ دینًا فَلَن یُقبَلَ مِنهُ وَهُوَ فِی الآخِرَهِ مِنَ الخاسِرینَ (سوره مبارکه آل عمران آیه ۸۵)
ما در کشور اسلامی – در بین ملت اسلامی در یک انقلاب اسلامی زندگی میکنیم با انقلاب اسلامی است که آزادی، استقلال، نظام جمهوری اسلامی ولایی برقرار شده است و در حال تکامل و تکمیل است. در سیر تکاملی باید به آن «جامعه برین» و جامعه نمونه اسلامی و دولت کریمه اسلامی و زندگانی شاد و سعادتمندانه مردم در دنیا به آخرت میرسیم.
پس باید آموزش و پرورش و علوم و فناوری و گسترش دانش تزکیهای بگونهای طراحی وبرنامهریزی شود تا به انسان پس از اسلام که جانشین خدا در این نشئه و مثلالله در سیر تکاملی است بتواند آموزش لازم را بدهد و در پرورش او وی را به آن مقام برساند.
***
باید بدانیم که تفاوت آموزش و پرورش تراز اسلام و انقلاب اسلامی با آموزش و پرورش دنیاهای غیراسلامی، چیست؟
متأسفانه در اثر تحجر و جمود قاجاریه و شیطنتهای شبکههای فراماسونری در ایران قاجار و پهلوی ملت بزرگ و متمدن ایران دچارعقب ماندگی از پیشرفت و دانش جهانی شد و خرافات و بیعرضگی در کشور ما رواج یافت.
استعمار غرب از این فرصت سوء استفاده کرد و پیشرفتهای صنعتی غرب را آنچنان جلوه داد که ایرانیها شگفتزده به دیدگاههای غربی که ابزار استعمار و استکبار بود شیفته شدند.
در دوران قاجار و پهلوی زمانی که دلسوزان اسلام و ایران از روحانیت و غیرروحانیون به این نتیجه رسیدند که امیدی برای حاکمیت آموزش و پرورش و علوم با دیدگاه اسلام خالص از طرف دولت نیست خود دامن همت به کمر زدند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با شعار آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی نه شرقی نه غربی در اولین اقدام پس از دولت بازرگان که تفکر لیبرالی غربزده داشت تغییر در آموزش و پرورش شکل گرفت. شهید رجایی سرپرست وزارت آموزش و پرورش شد و کوشید آموزش و پرورش را اسلامی سازد. و از غربزدگی نجات دهد. پس از نخست وزیری رجایی شهید باهنر که قویترین شخصیت فرهنگی بود وزیر آموزش و پرورش شد و برنامه انقلاب فرهنگی اجرا شد. گرچه ناقص اجرا گردید. باهنر که نخست وزیری را پذیرفت ، استاد پرورش وزیر آموزش و پرورش شد و گامهای اولیه برداشته شد. لکن پس از شهادت رجایی و باهنر خطوط التقاطی و انحرافی به شبکه مخفی و باقیمانده از خط غربی و جناح چپ، وزیری را بر آموزش پرورش گماشت که متدین و مذهبی بود ولی افکار افراطی و غیر برنامهای داشت و تدابیر سه وزیر قبلی را در تندرویها و اخلاق تند خنثی کرد و سپس وزیری که مذهبی بود ولی تفکر غربی داشت و او با این تفکر گرچه نتوانست تفکر غربی را حاکم سازد ولی اصلاحات غربزده داشت و اقدامات رجایی، باهنر، پرورش، پیگیری نشد.
در این 38 سال خدمات غربی در آموزش پرورش به همت بیشتر بدنه آموزش و پرورش و مدیران دلسوز انجام شد. ولی هنوز سند شورای عالی انقلاب فرهنگی اجرا نشده است و به ویژه در دانشگاهها که هنوز کتب و دروس و تعدادی از اساتید دارای همان چهارچوب و تفکر غربی را با ملاحظه کلیات اسلامی دارند.
در طول این 38 سال غرب از هدف اصلی خود که استعمار فرهنگی و مسخ انسانهاست دست برنداشته است بلکه مصممتر هم شده است زیرا انقلاب اسلامی در بخش سیاسی و حکومتی خود مستقر شده و آنها نتوانستهاند آن را تغییر دهند یا نظام را براندازند.
استراتژی «استحاله» آنها نیز در اصل به شکستهای پی در پی دچار شده است بارها تصور کردهاند که عناصر دارای رسوبات غربی توانستهاند سر پلهای حکومت را بگیرند امید دارند که این عناصر فرهنگ آنها را اجرا و اهداف آنها را تحقق خواهند بخشید. بعد دیدهاند از آنها کاری برنیامده و در سطح جامعه نیز فرهنگ انقلاب بخشهای فراوانی را به خود جذب کرده و آنها مصمم و مقاوم در مسیر اهداف استقلال و عظمت ایران اسلامی کوشا و جدی هستند.
اخیراً طرح 2030 را مطرح کرده بودند که آموزش و پرورش ایران تابع آموزش و پرورش جهانی شود یعنی زیر سلطه غرب و سازمانهای بینالمللی در آید که غربی هستند و اخیراً کاملاً ثابت شده که اکثر در جهت اهداف غرب استعماری عمل میکنند.
این کار را مخفیانه انجام دادند ولی دوباره به بنبست رسیدند و ایران با روشنگری ولی امر مسلمین طرح آنها را بباد داد.
این برنامه تنها مربوط به آموزش و پرورش نیست در سایر موارد اصلی نظام نیز آن را میخواهند اجرا کنند.
اکنون معلوم شده که غرب نمیتواند نظام ایران را سرنگون کند لذا تمام قدرت استکبار خود را به استحاله فرهنگی متمرکز کرده است. میدانیم که هر جا رخنهای و خلاءیی بیابند یا بتوانند با فشارهای بینالمللی حتی اقتصادی ایجاد خلاء کنند از همانجا حمله میکنند و سعی دارند با نفوذ آن را گسترش دهند. با جنگ نرم و رسانهها، شبکه مجازی و مهندسی افکار عمومی میکوشند نظام اسلامی را از درون به پوسیدگی رسانده و از بین ببرند.
در داخل هم عدهای دانسته یا ندانسته از این امر غفلت دارند یا تغافل میکنند. البته کار سادهای هم نیست، شناخت این همه ترفند و توطئه و شایعه پراکنی و طرحهای پنهانی نیاز به روشنگری خاصی دارد.
از طرفی ساختن یک نظام جدید و یک تمدن تکاملی، یک فرهنگ نو، خیلی مشکلات دارد. هر چند اهداف و آرمانها مشخص باشند. زیرا کار فرهنگی کار تحمیلی و اجباری نیست با اکراه هم نمیشود کار فرهنگی را به سامان رساند.
تغییر تفکر و ذهنیت و افکار و خواستههای انسانهای هر جامعه، به آسانی میسر نمیگردد به ویژه اگر سابقه رسوباتی داشته باشد جامعه ایرانی از فتنه مغول و تیمورگورکانی آسیبهای فراوانی دید ولی تمدن و فرهنگ ایران و اسلام حاکمان مغول را در خود هضم کرد و حکومتهای اسلامی و ایرانی از آنها ساخت. اما آنها فرهنگ خود را نیز تحمیل کردند از فساد و فحشاء و عقاید و مشی امثال سلجوقیان و سپهرشاهها تا استبداد و زورگوییهای هلاکوخان و سران طوایف آنها تا کشتار بیرحمانه و ویرانی شهرها وتمدنها و آثار فرهنگی ایران و در زمینههای هنری و ادبیات، نقاشی مغولی اما از درون این خاکسترهای داغ و سوزنده، علمای تشیع توانستند با تدبیر کل بحرانها را مهار کنند و سلسلههای صفویه و زندیه و تمدن و فرهنگ ایران را حفظ کردند و ایران دچار قدرتی عظیم در صحنههای علمی و فرهنگی و سیاسی و حکومتی و بینالمللی شد.
ملاصدراها، شیخ بهاییها، خواجه نصیرالدین طوسیها، غیاثالدین کاشانیها و مجلسیها و بزرگان علم و دانش هنر پدید آمدند.
لکن از سلطنت فتحعلیشاه قاجار فاسد و بیعرضه،ایران از نظر حکومتی دچار جهل و نادانی شد و در برابر قدرتهای اروپایی انگلسی و فرانسه خودباختگی یافت و از نظر داخلی گرفتار شبکه فراماسونری مخفی انگلیسی و استعماری گردید. و از نظر علم دچار عقبماندگی شد.
بیش از صد سال تهاجم استعمار فرهنگی و غربزدگی و رواج علوم و فنون غربی و جنگ نرم فرهنگی، چیزی نیست که به آسانی بتوان آن را تبدیل به فرهنگ متعالی اسلام و ایران کرد.
به ویژه که قدرتهای جهانی استکباری با تمام قوا و برنامههای طراحی شده توسط مغزهای هامانی و سلطه دانش غرب بر دانشگاههای جهان در پی آن هستند و در داخل هم جریانهای غربرگرا و تحت تاثیر غرب و در ترویج فرهنگ غرب فعالند.
در آموزش و پرورش هم علت اصلی همه مشکلاتی که وجود دارد و هم عزیزان فرهنگی از آنها رنج میبرند همین التقاطها و رسوبات باقی مانده از فرهنگ غرب استعماری است. باید دانست فرهنگ غرب علمی، گرچه بر پایه دوری از وحی شکل گرفته است ولی مشکلآفرین نیست و تفاوت بین فرهنگ علمی غرب و فرهنگ غرب استعمارگر اگر شناخته شود معلوم میگردد که چقدر نتایج متفاوت میدهند.
اکنون در آستانه چهلمین سالگرد نظام اسلامی پس از تجربیات گرانسنگی که شده است نیاز به برنامه آموزشی و پرورشی و علوم برتر که کاملاً اسلامی در همه ابعاد باشد کاملاً محسوس و مشهود است که با استفاده از همه علوم و روشها و تجربیات در جهان شکل کامل خود را بگیرد.
این اهداف نیاز دارد به برنامهای جامع و کامل که باید همه آنها که دل در گرو ارزشهای الهی و عشق بخدا و به همه خوبیها دارند و خود شما تنظیم و اجرا شود. و نیاز به اقدام و عملی مومنانه و عاشقانه دارد. اگر این مقصد و مرام و وظیفه همه ما شد، آنگاه جمع ما جامعه نمونه اسلامی در محدوده خودش میشودو برکات و عنایات و امدادها و هدایتهای الهی بر همه ما فرو میریزد.
مقدمهای میشود برای دولت کریمهای که انشاءالله در آیندهای نزدیک تحقق یابد.