جمهوری اسلامی اکنون در حال تجربهای از مفهوم آزادی در جامعه نمونه خود است. این تجربه باید هم به لحاظ ساختار وهم به لحاظ محتوا و تئوری متکی به یک منظومه فکری نو باشد. نشست سه شنبه شب 150 تن از اندیشمندان، نخبگان و اساتید حوزه و دانشگاه در محضر مبارک رهبر معظم انقلاب اسلامی یک تلاش جدی و خالصانه برای رسیدن به این منظومه فکری است.
محمد کاظم انبارلویی- آزادی یکی از سه شعار کلیدی ملت ایران، در انقلابی است که به نام دین بر پا کردند. استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی در مقدمه قانون اساسی به عنوان مطالبات اصلی ملت ایران در انقلاب اسلامی مطرح و ثبت شده است.
آزادی در فرهنگ اسلام، با اولین فریاد پیامبر اکرم (ص) پس از بعثت در گوش ملتها زمزمه شد. قولوالا اله الا الله تفلحوا.
نفی هرگونه اله و فقط پرستش الله شرط رسیدن به آزادی و کرامت انسانی و رستگاری در دنیا و آخرت است.
براساس اندیشههای ناب امام خمینی (ره) آزادی یک عطیه الهی است و اسلام آن را فطری میداند و بر این اساس ایشان تاکید فرمودند؛ "ملت ما طرفدار آزادی است." (صحیفه امام ج 11، ص 131)
آزادی یک مقوله مدرن نیست. آزادی یک کشف مدرنیستها پس از انقلاب فرانسه و آغاز عصر به اصطلاح روشنگری نیست. قدمت این مفهوم به بلندای تاریخ بشر و تاریخ نهضتهای رهاییبخش انبیای الهی و تاریخ حریت بشر است.
آزادی در متن دین معنا پیدا میکند و بدون چارچوب آموزههای دینی سرابی بیش نیست. افراط در آزادی به این مفهوم که در گفتمان مدرنیسم مطرح است به استبداد فردی و جمعی منتهی میشود. آزادی با عدالت معنا پیدا میکند و در سایه حقیقت در حوزه معرفت، فضیلت در حوزه اخلاق و عدالت در حوزه رفتار اجتماعی تعریف میشود. اگر در تعریف آزادی این فرایند دیده نشود، به نقیض خود تبدیل میگردد.
به قول علامه جعفری در معنا و مفهوم آزادی بیان؛ "آزادی در گفتن بدون دقت در چه گفتن، قابل ارزش گذاری نیست"
و نیز میفرماید: "افرادی که در گفتمان خود نه سعی در جهت روشن شدن حقیقت و نه سعی در جهت سرکوب باطل دارند، تنها در جلب رضایت عموم مردم به خود هستند، در چنین نگاهی به آزادی جامعه اولین قربانی آن است"
مقام معظم رهبری در چهارمین نشست اندیشههای راهبردی که به مقوله آزادی اختصاص داشت به طرح یک پرسش پرداختند و آن اینکه؛ با توجه به تفاوتهای بنیادین و عمیق موجود میان مفهوم آزادی در اسلام و در غرب آیا میتوانیم در تحقیق و پژوهش در خصوص "آزادی" به نظرات و دیدگاههای غربی مراجعه کنیم. طبیعی است ما در باب مفهوم آزادی در اسلام نباید خود را از نگاه غربیها به این مقوله محروم کنیم. آنچه امروز در جوامع غربی از مفهوم آزادی در ساحتهای سیاسی، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی دیده میشود چون آیینهای در مقابل ما قرار دارد. تجربیاتی که از آنها طی 200 سال اخیر در عصر مدرنیته به جای مانده بسیار سودمند است و به ما این واقعیت را دیکته میکند که راه طی شده را که سرابی بیش نیست نرویم. راهی که به بن بست رسیده و بحرانهای پیچیده سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در این جوامع به وجود آورده است.
نتیجه فاصله گرفتن از آموزههای پیامبران در عصر روشنگری پدیداری سه نحله فکری بود؛ فاشیسم، مارکسیسم و لیبرالیسم. هر سه مدعی تعریفی از فلاح و رستگاری، آزادی و رفاه، خوشبختی و سعادت و بالاخره مدینه فاضله بودند. در عصر حیات فاشیسم و مارکسیسم خون میلیونها انسان بیگناه به زمین ریخته شد تا قرائتی از آزادی بر جهان مسلط شود. امروز از آن دو ایدئولوژی ضد آزادی خبری نیست. لیبرالیسم که مدعی غلبه بر آن دو اندیشه آزادی سوز بود به همان بیماری دچار شده است که آنها گرفتار بودند امروزه هزاران بیگناه در پنج قاره جهان به اسم آزادی و دموکراسی جان خود را از دست میدهند. غرب بویژه آمریکا خود مسئول تحمیل قرائتی از آزادی است که در درون مرزهای آنها و بیرون از آن فقط با اعمال زور و شکنجه و نسلکشی به دست میآید!
آمریکاییها که خود منادی آزادی و حقوق بشر در جهان هستند اولین دولتی بودند که با کاربرد سلاح هستهای در جنگ جهانی دوم صدها هزار انسان را به کام مرگ فرستادند تا بتوانند قرائت خود از آزادی را با تشر اتمی تحمیل کنند.
ما باید دقیقا تاریخچه آزادی در غرب و مفاهیم آن را مورد بازخوانی قرار دهیم تا راهی را که آنها رفتند، هرگز طی نکنیم.
امروز بشریت متوجه فریب غرب، در تحریف مفهوم آزادی شده است. امروز بشر فهمیده است که چنانچه از دایره عبودیت الهی خارج شود در دام عبودیت کسانی میافتد که خود را جای خدا نشاندهاند. غرب از معبر اومانیسم سامانههای دیکتاتوری در جوامع خود و جوامع دیگر را شکل میدهد از همین وادی است که بوی تعفن فساد جنسی، فروپاشی خانواده، همجنسبازی، تروریسم و نقض حقوق بشر استشمام میشود و این تیر خلاص به مفهوم آزادی در جوامع غربی و جوامع تحت سلطه به اصطلاح لیبرالها میباشد.
جمهوری اسلامی اکنون در حال تجربهای از مفهوم آزادی در جامعه نمونه خود است. این تجربه باید هم به لحاظ ساختار وهم به لحاظ محتوا و تئوری متکی به یک منظومه فکری نو باشد.
نشست سه شنبه شب 150 تن از اندیشمندان، نخبگان و اساتید حوزه و دانشگاه در محضر مبارک رهبر معظم انقلاب اسلامی یک تلاش جدی و خالصانه برای رسیدن به این منظومه فکری است.
آزادی در فرهنگ اسلام، با اولین فریاد پیامبر اکرم (ص) پس از بعثت در گوش ملتها زمزمه شد. قولوالا اله الا الله تفلحوا.
نفی هرگونه اله و فقط پرستش الله شرط رسیدن به آزادی و کرامت انسانی و رستگاری در دنیا و آخرت است.
براساس اندیشههای ناب امام خمینی (ره) آزادی یک عطیه الهی است و اسلام آن را فطری میداند و بر این اساس ایشان تاکید فرمودند؛ "ملت ما طرفدار آزادی است." (صحیفه امام ج 11، ص 131)
آزادی یک مقوله مدرن نیست. آزادی یک کشف مدرنیستها پس از انقلاب فرانسه و آغاز عصر به اصطلاح روشنگری نیست. قدمت این مفهوم به بلندای تاریخ بشر و تاریخ نهضتهای رهاییبخش انبیای الهی و تاریخ حریت بشر است.
آزادی در متن دین معنا پیدا میکند و بدون چارچوب آموزههای دینی سرابی بیش نیست. افراط در آزادی به این مفهوم که در گفتمان مدرنیسم مطرح است به استبداد فردی و جمعی منتهی میشود. آزادی با عدالت معنا پیدا میکند و در سایه حقیقت در حوزه معرفت، فضیلت در حوزه اخلاق و عدالت در حوزه رفتار اجتماعی تعریف میشود. اگر در تعریف آزادی این فرایند دیده نشود، به نقیض خود تبدیل میگردد.
به قول علامه جعفری در معنا و مفهوم آزادی بیان؛ "آزادی در گفتن بدون دقت در چه گفتن، قابل ارزش گذاری نیست"
و نیز میفرماید: "افرادی که در گفتمان خود نه سعی در جهت روشن شدن حقیقت و نه سعی در جهت سرکوب باطل دارند، تنها در جلب رضایت عموم مردم به خود هستند، در چنین نگاهی به آزادی جامعه اولین قربانی آن است"
مقام معظم رهبری در چهارمین نشست اندیشههای راهبردی که به مقوله آزادی اختصاص داشت به طرح یک پرسش پرداختند و آن اینکه؛ با توجه به تفاوتهای بنیادین و عمیق موجود میان مفهوم آزادی در اسلام و در غرب آیا میتوانیم در تحقیق و پژوهش در خصوص "آزادی" به نظرات و دیدگاههای غربی مراجعه کنیم. طبیعی است ما در باب مفهوم آزادی در اسلام نباید خود را از نگاه غربیها به این مقوله محروم کنیم. آنچه امروز در جوامع غربی از مفهوم آزادی در ساحتهای سیاسی، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی دیده میشود چون آیینهای در مقابل ما قرار دارد. تجربیاتی که از آنها طی 200 سال اخیر در عصر مدرنیته به جای مانده بسیار سودمند است و به ما این واقعیت را دیکته میکند که راه طی شده را که سرابی بیش نیست نرویم. راهی که به بن بست رسیده و بحرانهای پیچیده سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در این جوامع به وجود آورده است.
نتیجه فاصله گرفتن از آموزههای پیامبران در عصر روشنگری پدیداری سه نحله فکری بود؛ فاشیسم، مارکسیسم و لیبرالیسم. هر سه مدعی تعریفی از فلاح و رستگاری، آزادی و رفاه، خوشبختی و سعادت و بالاخره مدینه فاضله بودند. در عصر حیات فاشیسم و مارکسیسم خون میلیونها انسان بیگناه به زمین ریخته شد تا قرائتی از آزادی بر جهان مسلط شود. امروز از آن دو ایدئولوژی ضد آزادی خبری نیست. لیبرالیسم که مدعی غلبه بر آن دو اندیشه آزادی سوز بود به همان بیماری دچار شده است که آنها گرفتار بودند امروزه هزاران بیگناه در پنج قاره جهان به اسم آزادی و دموکراسی جان خود را از دست میدهند. غرب بویژه آمریکا خود مسئول تحمیل قرائتی از آزادی است که در درون مرزهای آنها و بیرون از آن فقط با اعمال زور و شکنجه و نسلکشی به دست میآید!
آمریکاییها که خود منادی آزادی و حقوق بشر در جهان هستند اولین دولتی بودند که با کاربرد سلاح هستهای در جنگ جهانی دوم صدها هزار انسان را به کام مرگ فرستادند تا بتوانند قرائت خود از آزادی را با تشر اتمی تحمیل کنند.
ما باید دقیقا تاریخچه آزادی در غرب و مفاهیم آن را مورد بازخوانی قرار دهیم تا راهی را که آنها رفتند، هرگز طی نکنیم.
امروز بشریت متوجه فریب غرب، در تحریف مفهوم آزادی شده است. امروز بشر فهمیده است که چنانچه از دایره عبودیت الهی خارج شود در دام عبودیت کسانی میافتد که خود را جای خدا نشاندهاند. غرب از معبر اومانیسم سامانههای دیکتاتوری در جوامع خود و جوامع دیگر را شکل میدهد از همین وادی است که بوی تعفن فساد جنسی، فروپاشی خانواده، همجنسبازی، تروریسم و نقض حقوق بشر استشمام میشود و این تیر خلاص به مفهوم آزادی در جوامع غربی و جوامع تحت سلطه به اصطلاح لیبرالها میباشد.
جمهوری اسلامی اکنون در حال تجربهای از مفهوم آزادی در جامعه نمونه خود است. این تجربه باید هم به لحاظ ساختار وهم به لحاظ محتوا و تئوری متکی به یک منظومه فکری نو باشد.
نشست سه شنبه شب 150 تن از اندیشمندان، نخبگان و اساتید حوزه و دانشگاه در محضر مبارک رهبر معظم انقلاب اسلامی یک تلاش جدی و خالصانه برای رسیدن به این منظومه فکری است.