نگاه

آتش حسادت وخواص بی بصیرت

دیروز جرات مخالفت با امام راحل رانداشت ولی امروز نه تنها خلف صالح امام راقبول ندارد، بلکه پیشنهاد تسلیم نظام علوی را به نظام اموی می‌دهد تا عافیت خیالی وذهنی ایشان، در تسلیم نامه ذلت و حقارت و دنایت شیطان اکبر تامین شود وبراساس بی بصیرتی و عداوت القایی هوای نفس، شعار هیهات من الذله ملت را نفی و تحلیل جامعه شناسانه از زبان جامعه القاء نماید.

نصرعزیزی- موسوی خوئینی ها درنامه خود به مقام معظم رهبری دنبال چیست؟ کسانی که باذسابقه وذمواضع وچارچوب شخصیتی وی آشنایی دارند، از چنین نامه ای تعجب نمی کنند. خوئینی ها خود را منتسب به امام راحل میدانست.

ولی این چسبندگی تازمانی بود که ایشان پست و مقام داشت، بعد از ارتحال آن عزیز سفر کرده، سنگ برداشت و نمکدان را بشکست و گفت زمان امام هم ولایت مطلقه فقیه را قبول نداشتم ولی رویم نمی شد مطرح کنم. بنابراین معلوم است پست دادستانی شما غصبی بود و صلاحیت آنرا نداشتید و باید درپیشگاه خدا وملت پاسخگوی امور قضاوتی خود باشید.

شهید سرافراز اسلام، شهید اسلامی ازمبارزان پیشتاز نهضت امام و موتلفه اسلامی، بعد از آزادی اززندان، درسال 56در کلاس تفسیرخویینی ها شرکت میکند که درهمان ابتدا با شناخت و تاکید مبارز دیگر موتلفه ای که درقید حیات هستند، به نتیجه رسیدند که تفسیر قرآنی وی، روی دیگر تفسیر منافقین است. تحلیل انها درست بود و حاصل آن تربیت گروه فرقان و ترور و شهادت شهید مطهری، شهیدقرنی، شهید عراقی، و شهید مفتح بود. آیا خوئینی ها قبول دارد که در قتل شاخص ترین شخصیت‌های این نظام شریک بود؟

خویینی ها درزمان دادستانی کل، درست همان کینه وعداوت منافقین کوردل را در مورد مجاهد قهرمان و مبارز وپولادین و خار چشم دشمنان، شهید لاجوردی داشت، که منافقین باهمان کینه او را به شهادت رساندند.

خوئینی ها در زمان مسئولیت دادستانی با یاری وهماهنگی منافقین جدید وب انیان فتنه های 78و88، نگذاشت راز های پرونده شهادت شهید رجایی و شهید باهنر برملا شود و این راز که ازنظر برخی نظیر شهید لاجوردی، آشکاربود، همچنان پنهان است.

ایشان یکی از بانیان فتنه78 بود که دروغگویی علنی وی درجلسه دادگاه در ماجرای پرده دری روزنامه سلام، بامدیریت وی، آشکار وملت مشاهده و ایشان محکوم و مورد عفو قرار گرفتند. ایا فردی با چنین ویژه گی می‌تواند مصلح واصلاح طلب باشد و قلم به انتقاد بگشاید؟

خوئینی ها در جریان طراحی و اشغال لانه جاسوسی آمریکا نبودولی بعداز چند صباحی نقش رهبری دانشجویان را بازی و به سخنرانی‌های آتشین علیه امریکا مبادرت ورزید که حدیث این نفاق هم مجمل است و راستی آزمایی این حدیث را بدرستی می‌توان، باتطبیق واژه ها و سطور نامه وی به رهبری، باهر انچه که امریکاییها و اذناب و جریان رسانه ای آنها علیه رهبری و ملت ایران می بافند، تشخیص داد وبه نیت وهدف ایشان پی برد.

نامه خوئینی ها نه رنگ انتقاد دارد، نه نشان دلسوزی دارد، نه صبغه قانونی دارد، نه معرفت دینی دارد، نه چارچوب کارشناسی دارد، نه پایه استنادی قرآنی وحدیثی دارد، نه صداقت و خلوص سابقه گوینده را دارد، نه اصول و پایه تحلیل اقتصادی واجتماعی و فرهنگی دارد، نه نشانی ازسابقه همدردی نویسنده با مردم دارد، نه مبنای جامعه شناسی و فرهنگ شناسی دارد، نه قرابتی با اصول مدیریت دارد و نه عرف و منش وروش روحانی گری دارد و نه معیاری از سنجش اخلاقی دارد و... تا بتوان روی آن متمرکز شد و حداقل به نقد آن پرداخت. زیرا برای هرکدام از موارد مذکور استدلال ها، مستندات، بینات واصولی منطقی وجود دارد که تاکنون گنجینه ای از چنین شبهه زدایی ها در بیانات رهبر عزیزمان در پاسخ به جهان کفر والحاد ونفاق بوده است.میتوان گفت حسادت و ساده لوحی و بی معرفتی وبی بصیرتی بوده است. همچنانکه مجموعه نورانی صحیفه نور، چراغ هدایت ابدی برای پاسخ به خواص بی بصیرتی چون خوئینی هابوده و هست. برخی معتقدند وی می فهمد و می داند که چه می‌گوید و نامه وی ازروی جهل نیست و با چیدمان مواضع ایشان در ردیف مواضع ضدانقلاب، علاوه بر استحاله خط فکری و چرخش 180درجه ای و برائت از انقلاب اسلامی، عمق حسادت وی و امثال وی رانشان می‌دهد.

دیروز جرات مخالفت با امام راحل رانداشت ولی امروز نه تنها خلف صالح امام راقبول ندارد، بلکه پیشنهاد تسلیم نظام علوی را به نظام اموی می‌دهد تا عافیت خیالی وذهنی ایشان، در تسلیم نامه ذلت و حقارت و دنایت شیطان اکبر تامین شود وبراساس بی بصیرتی و عداوت القایی هوای نفس، شعار هیهات من الذله ملت را نفی و تحلیل جامعه شناسانه از زبان جامعه القاء نماید.

اشکال ندارد خویینی ها مثل جمعی از پشیمان شده ها و از راه برگشته ها و به اردوگاه دشمن پیوسته ها به دنبال آنها برود و این اختیار را دارد نظیر امثال سروش، به انکار نه تنها مقام ولایت فقیه و روش علوی آن، بلکه به انکار سایر مقدسات دیگر روی آورد و شاید ایشان خیال می‌کنند، درچندسال عمر احتمالی و پایانی، نام و نانشان دراین رویکرد باشد، ولی باید از ایشان خواهش شود؛ اولا از لباس مقدس روحانیت بیرون آمده و خود را راحت کنند و دوم اینکه از کیسه ملت در توهین به جایگاه قدسی و مکرم ملت اهانت نکنند، بلکه بقایای اصحاب فتنه 78 و88 آمادگی دارند تاشما را در این رسالت وهمی، یاریتان نمایند.

ونکته پایانی اینکه یاران شما در دوره های مختلف و بخصوص دولت تدبیر و امیدتان به اندازه کافی صدای شما را نه با نامه پراکنی، بلکه درعمل، به رهبری وملت عرضه نموده اند.

خدا انشاالله عاقبت ما و شمارا ختم بخیر نماید.

https://shoma-weekly.ir/rVbkTw