وقتی زیر سقف هستی صدها کانال ماهواره ای و اینترنت چشم و گوش تو را اجاره می کنند، هر چه میخواهند از آن طریق به مغز و ذهنت می ریزند. وقتی زیر سقف نیستی، از طریق گوشیهای موبایل در اتوبوس مترو، در کوچه و خیابان، ذهنت درگیر است. ذهن، چشم و گوش ما در اختیار دیگری است. این دیگری کیست؟ کمتر کسی به آن فکر می کند. وقتی زیر آواری از اطلاعات خفه می شوی، آن وقت میفهمی که جنگی در کار است، شبیخونی صورت گرفته است. تازه می فهمی همه سرزمین فرهنگی تو در اختیار تو نیست، در دست اغیار است، هر جا خواستند تو را می برند!
ما هر روز زیر رگبار گلوله های فرهنگی دشمن هستیم، این نبرد بی رحمانه تا زیر سقف خانههای ما امتداد پیدا کرده است. چهارشنبه گذشته همه دیدند چند عدد تروریست در بهارستان و مرقد امام (ره) رودرروی مردم به هر که رسیدند شلیک کردند بی آنکه بدانند آنها کیستند. همین اوضاع در عرصه فرهنگی بی رحمانه تر و سخت تر اما پوشیده تر جریان دارد. ما در عرصه فرهنگ هدف قلمهایی قرار داریم که از نیزه و شمشیر کشنده تر است، در عرصه تصویر در معرض پیامهای تصویری قرار داریم که همه دستاوردهای فرهنگی و معنوی ما را با تیر و توپ هرزه نگاری بی رحمانه نابود می کنند.
این هجوم بیرحمانه ما را از آرمانهای مقدسی که برای آن خون دادهایم دور میکند و به یک وادی پرت می کند، جز «پرت اندیشی» ثمری ندارد. این هجوم ظالمانه ما را از واقعیت جامعه و واقعبینی در مورد سرنوشتمان دور می کند و فقط ما را در جایگاه تماشاچی می نشاند. نظام ما، استقلال ما و خون شهیدان ما را در این هجوم سلطه آمیز هدف قرار دادهاند.
ما در برابر این هجوم بی امان، قرارگاه داریم. شورای عالی انقلاب فرهنگی قرارگاه نظام برای مقابله با این تهاجم بی رحمانه است! اگر در کارکرد این شورا در رصد تهاجم فرهنگی دشمن اختلال وجود داشته باشد، نمی شود مقاومت را تعطیل کرد. پس چه باید کرد؟
آتش به اختیار!
آتش به اختیار یعنی قرار گرفتن در جایگاه دغدغهمندی برای نجات فرهنگی جامعه، نقد مشفقانه و مطالبهگری حقیقی. معنای آتش به اختیار این نیست که بی هدف به هر سو شلیک کنیم. خطوط کلی و راهبردی این آتش به اختیار در احکام نورانی امر به معروف و نهی از منکر رساله امام و رساله مقام معظم رهبری آمده است. کوتاهی در عمل به آن، تعطیل حکم خداست. حکمی که در قرارگاه فرهنگی مورد غفلت قرار گرفته است.
افسران جنگ نرم که عمدتا از دانشجویان و طلاب حوزه علمیه هستند نباید دچار حواسپرتی شوند. آنها باید از دوران پرتاندیشی عبور کنند. نقشه راه آنها مشخص است. آنها باید از میان سیلاب اطلاعات و آوار آن سالم بیرون آیند و با تحلیلی درست، زیرساختهای اطلاعاتی و ارتباطی خود را سامان دهند که الحمدلله اکنون به سمت و سوی سامان درست می رود.
تصویبنامه هیئت دولت یازدهم برای اجرایی کردن سند 2030 نشان داد دستگاههای مسئول برای مرزبانی از فرهنگ علوی و نبوی در جامعه ما دچال اختلال، غفلت و حواسپرتی هستند. نگاه نقادانه و مطالبهگرانه و دغدغهمند دانشجویان و طلاب می تواند دستگاههای مسئول را از این پرت اندیشی نجات دهد.
دستور کار سند 2030 همان طور که در تیتر اصلی سند آمده است «دگرگون ساختن جهان ماست». فرماندهی این دگرگونی دست کسانی است که دنبال پدیداری شهروندی جهانی هستند، آنها می خواهند شهری پدید آورند که شهردار آن سکولار و قوانین حاکم بر این شهر، سکولاریسم است.
این سند با اسلام و قوانین حیات بخش قرآن نمی خواند. من نمیدانم دولت یازدهم چگونه این سند را برخلاف اصل 77 قانون اساسی پذیرفته و برای تحقق آن کارگروه تشکیل داده است؟ این نهایت غفلت و بیدقتی است. این خروج از سوگندی است که رئیس جمهور برای برپایی نظام الهی و ترویج اسلام یاد کرده است.
مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان 9 توصیه کلیدی به آنها فرمودند که هر کدام از توصیهها می تواند ما را از پرتاندیشی نجات دهد.
خوشبختانه دیدگاههایی که از سوی نمایندگان دانشجویان در این نشست مطرح شد، اوج بلوغ اندیشه فرهنگی و سیاسی نسل سوم و چهارم دانشجویان کشور را نشان داد. هوشمندی و هوشیاری آنها نسبت به جبهه کفر و استکبار جهانی و نفاق داخلی تحسینبرانگیز است. آنها به طور جدی خواهان مبارزه با فساد و مجازات فتنهگران و جریان نفاق جدید هستند.
فاصله طبقاتی در جامعه ما آنها را رنج می دهد و به فکر سفره مردم هستند، آنها تهاجم فرهنگی را رصد می کنند و در صف اول مقابله با آن قرار دارند.
نسل جدید دانشجو و طلاب در جامعه ما یک نسل فوق العاده هوشمند است. طرح دیدگاههای آنها در محضر مقام معظم رهبری نشان داد آنها دچار حواس پرتی و پرتاندیشی نیستند. مسائل مبتلابه جامعه خود را خوب رصد می کنند و در مقام نقادی و مطالبهگری و دغدغهمندی خوب ظاهر شدند.
این نسل آرمانهای جنبش دانشجویی را از نسلهای گذشته خوب تحویل گرفته است و به زودی در عمل، خود را در این عرصه نشان خواهد داد.