ادب و هنر

چطور «روباه» دیدنی را نادیدنی کردند؟

وقتی یک فیلم از سوی تهیه کننده بایکوت می‌شود یعنی مهم‌ترین حامی برای دیده شدن را از دست می‌دهد. از تبلیغات بی‌بهره می‌ماند، اکران‌های ویژه و فرصت نقد و بررسی را از دست می‌دهد و سینماهای کمی نصیبش می‌شود و همه این اتفاقات برای روباه افتاد تا فیلم در فروش شکست بخورد.
محسن اخوان فر- «روباه» بهروز افخمی، که پر بحث‌‌ترین فیلم این روزهای سینمای ایران در رسانه هاست، پس از مواجهه با بیمهری فراوان در سی و سومین جشنواره فیلم فجر، ۲۷ اسفند ۹۳ (یک هفته دیرتر از ۴ رقیب خود) در سبد ۵ گانه اکران نوروزی ۹۴ سینمای ایران قرار گرفت و حالا با رسیدن به کف فروش، زودتر از سایر فیلمها از پرده نمایش، پایین میآید.

این در حالی است که این فیلم از سوی جبهه رسانهای سینمای انقلاب و برخی دیگر از منتقدان، به عنوان فیلم برتر انتخاب شد و بسیاری پیش بینی می کردند «روباه» میتواند در جذب مخاطب اقبال بالایی داشته باشد. زیرا پس از سالها، گونه جاسوسی – حادثه ای با روایت داستان اتفاقات واقعیِ رخ داده برای یک ممور سازمان اطلاعات نظامی ارتش اسرائیل حاضر در ایران با هدف جاسوسی و ترور یکی از دانشمندان هستهای کشورمان، بر پرده سینماها میآمد.

از سال ۱۳۸۲ که موضوع انرژی هستهای ایران در فهرست اخبار مهم داخلی و بین المللی قرار گرفت، ۱۴ سال میگذرد. موضوعی که در این سالها، ابعاد وسیعی پیدا کرده و تا امروز هم، ادامه دارد اما از میان همه حواشی و اتفاقات ریز و درشت پرونده هستهای ایران، ترور تعدادی از دانشمندان کشورمان، از همه ناجوانمردانهتر و مظلومانهتر بود.

این یکی از بحث‌‌های قدیمی در بین کارشناسان سینماست که جای خالی موضوعات و مسائل برخاسته از متن زندگی مردم، همواره بر پرده سینماهای ایران احساس میشده و مطالبه همیشگی مردم از سینماگران بوده است. در این فضا ساخت فیلم روباه، از آن جهت امیدوارکننده مینمود که تلاقی دو سوژه مهم و مردمی «پرونده هستهای ایران» و «شهدای ترور» بود.

همه این ها اما باعث فروش بالای «روباه» نشد. سؤالی که مطرح میشود این است که چه عواملی در فروش یک فیلم سینمایی مؤثر هستند؟ پاسخ روشن است: موضوع و داستان فیلم، عوامل تولید فیلم (کارگردان، بازیگران و...)، انواع تبلیغات (تلویزیونی، شهری و...)، شرکت پخش کننده، تعداد سینماهای اکرانکننده، اکرانهای جانبی (اکران در دانشگاهها، سالنهای غیرسینمایی و...)، فضاسازی رسانهای (رسانههای مجازی، مکتوب و...) و...

اما آنچه از همه مهمتر مینماید و عملا پیش نیاز موارد فوق است، دغدغه و اراده سرمایهگذار و تهیه کننده فیلم است. چه آنکه سینمای ایران با تجربههای پیشین خود نظیر اکران خانهای کنار ابرها، زندگی جای دیگری است و.... ثابت کرده که اگر تهیه کنندهای نخواهد فیلمش در معرض اقبال و دید مردم قرار گیرد قطعا این اتفاق خواهد افتاد و هیچ عامل دیگری نمیتواند در مقابل اراده او در زمین زدن فیلم بایستد و بیتردید فیلم، در فروش مردمی با شکست روبرو میشود. اکنون باید روباه را در کنار تجارب این چنینی سینمای ایران قرار دهیم. فیلمی که بنیاد سینمایی فارابی، سازمان انرژی اتمی سرمایه گذاران آن و محمد پیرهادی
تهیه کننده
اش بود.

از سرمایه گذاران دولتی فیلم انتظاری برای تلاش در جهت بازگشت سرمایه نمیرود – هرچند این عدم تلاش، تعجب برانگیز است - اما در این میان، انگیزه تهیه کننده از این رخداد چیست؟ آیا تعمدی در کار است؟ روباه علی رغم برخورداری از عمده پارامترهای مذکور که مهمترین آن، داستان جذاب آن بود، فروش پایینی کسب کرد که بیتردید، عدم تلاش برای تبلیغات، برگزاری اکرانهای جانبی و... متوجه شخص تهیه کننده آن – محمد پیرهادی - است که باید در قبال آن پاسخگو باشد.

وقتی یک فیلم از سوی تهیه کننده بایکوت میشود یعنی مهمترین حامی برای دیده شدن را از دست میدهد. از تبلیغات بیبهره میماند، اکرانهای ویژه و فرصت نقد و بررسی را از دست میدهد و سینماهای کمی نصیبش میشود و همه این اتفاقات برای روباه افتاد تا فیلم در فروش شکست بخورد.

شکستی که البته برای تهیه کننده اهمیتی ندارد چون از پیش سود خود را تامین شده میبیند. شاید سینمای ایران تنها سینمایی است که علیرغم مطرح شدن در سطح دنیا از اصول صنعت بین المللی سینما پیروی نمیکند و سود ومنفعت در آن در گرو تولید است و نه استقبال مخاطب و فروش. بدیهی است تا زمانی که این سیکل معیوب ادامه داشته باشد، شاهد این چنین تجاربی خواهیم بود. «روباه» نه اولین فیلم این چرخه است و نه آخرین آن.
https://shoma-weekly.ir/4mCnmX