*محمد رضا اعتمادیان
شهید رجایی سادهزیست، پرکار و علاقمند به نظام بود و هیچوقت خودش را نمیدید. همیشه نظام و منافع نظام را میدید، نه منافع شخصیاش را. چه در زمانی که وزیر آموزش و پرورش بود، چه زمانی که نخستوزیر و چه زمانی که رئیسجمهور شد، فقط برای رضای خدا و نفع مردم کار میکرد. جالب است که بسیاری خودشان را شبیه شهید رجایی میدانند! نمیتوانم گزینش کنم که هر کس خودش را شبیه شهید رجایی میداند، آدم خوبی است یا هر کس که اینطور نیست آدم بدی است؛ اما کسانی که برای خدا کار میکنند، خودشان را نبینند، کسانی که منافع مملکت را میبینند، شبیه شهید رجایی هستند.
ایشان روز و شب نمیشناخت. اولین باری که از من دعوت کرد و میخواست با من صحبت کند تا معاونت را به من بدهد، به من گفتند: «ساعت 6 صبح بیا دفتر من». من ساعت 6 صبح که پیششان رفتم، دفترشان طوری بود که انگار دو سه ساعتی است پشت میز هستند. اولین دیدار رسمی من با ایشان ساعت 6 صبح روز 17 فروردین سال 60 بود و آخرین دیدارم با ایشان روز جمعه بود که من کاری داشتم و ایشان گفتند: «تمام وقت من پر است و فقط جمعه میتوانی بیایی و آن موقع میتوانم وقت بگذارم». پرسیدم: «چه ساعتی؟» جواب دادند: «ساعت 8 صبح جمعه». روز شش شهریور که 48 ساعت بعد شهید شدند، ساعت 7 صبح رفتم، عدهای از قاریان قرآن هم همراهم بودند. ساعت 8 صبح ایشان به جلسه آمدند و معلوم شد که قبل از اینکه به نمازجمعه بیایند، جلسه دیگری داشتند؛ و لذا این دومین یا سومین جلسهای بود که با ایشان داشتیم و دو ساعتی در خدمتشان بودیم. شهید رجایی در آن جلسه به قاریان در خصوص تاثیر زیبایی تلاوت گفت به عنوان یک برادر به شما قاریان توصیه می کنم که بدانید وقتی پشت رحل قرآن نشسته اید یک سرباز فداکار برای انقلاب هستید و همین صوت خوب قرآن بود که افراد را به سمت اسلام کشانده بود. بعد به قرائت امام جمعه تهران اشاره کردند که "وقتی آقای (آیت الله العظمی) خامنه ای در نماز جمعه تهران سوره منافقون و جمعه را می خواند، به نمازگزاران احساس خاصی دست می دهد. البته زمینه خیلی موثر است تا اینکه انسان مشمول آیه 'وجلت قلوبهم' شود. اما لحن ایشان به گونه ای است که انسان گرما و گرسنگی را فراموش می کند. ایشان از عاشقان خاص قرآن هستند و برای خودشان عالمی هم دارند. خداوند این نعمت را برای انقلاب حفظ کند. در آن جلسه متوجه شدیم شهید رجایی حافظ قرآن است که تا آن روز هیچ جا نگفته بود. از کسانی بود که کار میکرد و حرف نمیزد. خیلی از ما حرف میزنیم و کار نمیکنیم.
تفاوت ما با ایشان همین است، البته خودم را میگویم. شهید رجایی بدون تشریفات بود. بدون تظاهر کار و تلاش میکرد، دلسوز و ساده بود و سادهزیستی ایشان زبانزد بود. مصداقش این بود که ما از نظر امنیت مشکل داشتیم، یک روز صبح زود داشتم از خیابان ایران رد میشدم دیدم که ایشان نان گرفتهاند و دارند به خانه میروند. آن موقع نخستوزیر بودند و رئیسجمهور نبودند. از ماشین پیاده شدم و به ایشان گفتم: «آقای رجایی! از نظر امنیتی خوب نیست که اینطور تنها در خیابان راه بروید». گفتند: «من برای خانهام نان میخواستم و نمیخواستم از نیروهای دولتی استفاده کنم و انشاءالله خدا حفظ میکند». منظور اینکه حتی آن موقع روششان این بود که ساده زندگی و رفت و آمد کنند. در مورد خرج نکردن از بیتالمال همه تلاششان این بود که صرفهجویی شود و اسراف نشود. این از خصوصیات ایشان بود که از جسم و روحشان کار بکشند و کمتر هزینه کنند.
* عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی