در کشور همه از گفتمان صحبت می کنند اما هیچ کس حاضر نیست در ابعاد مختلف زبانی، معنایی و ارتباطی گفتمان بیندیشد؛ اغلب فکر می کنند با چند سخنرانی، مقاله و مصاحبه می توانند گفتمان بسازند بدون اینکه اصلا به متن جامعه کاری داشته باشند.
در کشور ما و البته به طور خاص اکثر فعالین سیاسی، همه از گفتمان و گفتمان سازی حرف می زنند اما اینکه چه نوع گفتمانی مطلوب کشور است؟ ویژگی های این گفتمان چیست؟ مبانی این گفتمان چه باید باشند؟ با توجه به اینکه احمدی نژاد از گفتمان سوم تیر بلند شد اما نتیجه دلخواه این گفتمان را تحقق نبخشید آیا ابزار نظارتی یا برنامه مشخصی وجود دارد که از وقوع چنین اتفاقی جلوگیری کند؟ موضوعی بود که دکتر صالح اسکندری بر اساس آن یادداشتی را در اختیار روزنامه الکترونیک شما قرار داده است.
در کشور همه از گفتمان صحبت می کنند اما هیچ کس حاضر نیست در ابعاد مختلف زبانی، معنایی و ارتباطی گفتمان بیندیشد؛ اغلب فکر می کنند با چند سخنرانی، مقاله و مصاحبه می توانند گفتمان بسازند بدون اینکه اصلا به متن جامعه کاری داشته باشند.
کسی که می خواهد گفتمان بسازد باید بین هویت های معنایی فراوانی که در جامعه وجود دارد یک حلقه ربط و یک نخ تسبیح پیدا کند؛ باید ساروجی باشد و بتواند در آشفته بازار معانی و گزاره های مختلف جامعه را به هم بچسباند.
به نظر من یکی از افرادی که در جامعه ما فهم دقیقی از گفتمان هم به لحاظ معنای علمی آن و هم درک ملاحظات و مختصات جامعه ایرانی را دارد مقام معظم رهبری است که بی اغراق حداقل در دو دهه گذشته کانون گفتمان ساز برتر کشور بوده اند.
یکی از برکات سفر رهبر معظم انقلاب به استان خراسان شمالی سرنخ نشانه های گفتمانی بود که معظم له در این سفر حول یک دال مرکزی و برتر طرح فرمودند و از عموم تریبون داران و کسانی که در فضای مدنی و اجتماعی بیش از سایرین تاثیر گذارند خواستند تا در این زمینه گفتمان سازی کنند.
در واقع یکی از اتفاقات مهمی که در سفر رهبر انقلاب به خراسان شمالی رخ داد طراحی مقدمات یک منظومه و منشور گفتمانی بود که قاعدتا از یک سو ناظر به آرمان ها و اهداف کلان انقلاب اسلامی و از سوی دیگر معطوف به واقعیت ها و متغیر های جدیدی بود که در فضای داخلی و خارجی به وجود آمده است.
البته انتظار هم همین بود که مقام معظم رهبری استارت ماشین گفتمان سازی جدید را بچرخانند تا مقدمات یک حرکت جدید در کشور فراهم گردد چرا که به زعم بنده تا پیش از این سفر، جامعه اعم از مردم و نخبگان ارگانیک و غیر ارگانیک تا حدودی از سردرگمی گفتمانی رنج می بردند.
هر روز از گوشه ای از فضای نخبگی، سازی نواخته می شد که هارمونی گفتمانی در بین مجموعه نیروهای معتقد به انقلاب را تهدید می کرد. لذا به نظر می رسید گفتمان انقلاب اسلامی که در دهه 80 با هدایت مستقیم حضرت آیت الله خامنه ای بار دیگر احیا و تبدیل به سکه رایج کشور شد در دهه 90 می بایست مورد بازتولید و تاکید قرار می گرفت.
گفتمان انقلاب که در سالهای 70 تحت الشعاع گفتمان های سازندگی و اصلاحات قرار داشت از سال 80 به بعد با شعار هایی نظیر ولایت مداری، خدمت صادقانه به مردم، عدالت گستری، مبارزه با فقر، فساد و تبعیض، مهدویت گرایی، عزت و اقتدار ملی، بازگشت به آرمان ها و مفاهیم اولیه انقلاب مثل ساده زیستی، مردم گرایی، رویکرد جهادی و ... جان دوباره ای گرفته بود در سفر اخیر رهبر معظم انقلاب به استان خراسان شمالی نفس تازه کرد و کشور را در آستانه یک حرکت جدید قرار داد.
این حرکت جدید گفتمانی متناظر با دو متغیر جدید انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 و همچنین پروژه آمریکایی و صهیونیستی تشدید تحریم های اقتصادی آهنگ ویژه ای را اقتضا می کند که تبیین آن از منظر رهیافت "تحلیل گفتمان" بیانات رهبر معظم انقلاب ابعاد مختلف آن را بیشتر روشن خواهد نمود.
این تحلیل گفتمان در گام اول مسبوق به توافق نخبگی بر مفروضات ذیلاست.
نخست آنکه گفتمان به عنوان مجموعه ای معنادار از علائم و نشانه های زبان شناختی و فرازبان شناختی هر چند مولود گزاره ها یا " text " است اما تنها در یک بستر یا" context" اجتماعی معنا می یابد.
یعنی نمی توان یک گفتمان را فارغ از جامعه و بسترهای اجتماعی آن مورد تحلیل قرار داد. نقطه عزیمت یک برداشت اجتماعی است که جامعه در چه وضعیتی است. رهبر معظم انقلاب با اشاره و تشبیه وضعیت عمومی کشور به یکی از حوادث تاریخی صدر اسلام یعنی " جنگ احزاب" در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی برداشت خود را از اوضاع اجتماعی کشور بیان کردند.
در جنگ احزاب که در سال پنجم هجری و در میانه دو جنگ حساس بدر و خیبر رخ داد جامعه مسلمانان در مدینه دچار یک ابتلا و امتحان الهی شد؛ در این امتحان همه جبهه کفر مقابل همه جبهه اسلام ایستادند.
جبهه شرک، کفر و نفاق در برابر پیامبر اکرم(ص) صف آرایی کردند تا مسلمانان را به زانو در آورند، مدینه مدتی در محاصره هزاران تن از اشرار، کفار و منافقین بود. در این مدت مردم تحت شدید ترین فشارهای روانی و اقتصادی بودند. برخی از منافقین در داخل مدینه که تا آن روز پرده از چهره نفاقشان نیفتاده بود نیز مرتب دل مردم را خالی می کردند و آنها را نسبت به هیبت ظاهری جبهه کفر هراسان می نمودند. در حقیقت پیاده نظام جنگ روانی در بین مسلمین و داخل مدینه لانه کرده بود.
این در حالی بود که پیامبر عظیم الشان اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) با اشاره به وعده های حق الهی مرتب به ساکنین مدینه "امید" می دادند و آنها را نسبت به عبور از این گردنه امیدوار می کردند.
البته سرانجام علیرغم تمام تلاش های جبهه کفر و نفاق بدون کمترین درگیری با عنایت ویژه خداوند به مسلمانان، تدابیر ویژه پیامبراعظم و استقامت و پایداری مسلمانان لشکر کفر متفرق شد و مسلمین پیروز شدند.
امروز نیز وضعیتی شبیه ابتلای الهی جنگ احزاب برای کشورمان پیش آمده که اگر ملت و مسئولین بتوانند از این امتحان الهی سربلند بیرون بیایند مطمئنا بر عیار مردم مسلمان ایران افزوده خواهد شد و این سنگ محک جایگاه مادی و معنوی آنها را ارتقا خواهد بخشید.
دوم اینکه یکی از مهمترین گام ها در تحلیل گفتمان، شناسایی گفتمان های متخاصم و یا "دگر گفتمانی" است. با بررسی واژگان سفید و سیاه به کار رفته در سفر به خراسان شمالی، فرایندهای تلقین و تداعی و ... به نظر می رسد رهبر معظم انقلاب در مجموعه فرمایشاتشان در معرفی گفتمان خصم به یک جریان دو سر اشاره کردند که یک سر آن در داخل و یک سر آن در خارج از کشور است.
در سر خارجی این غیریت گفتمانی غربی هایی قرار دارند که می خواهند با تحریم ها و تهدید ها ملت ایران را به زانو درآورند و در سر داخلی، جریاناتی در داخل کشور هستند که مدعی اند ملت ایران "خسته" شده اند و دیگر توانایی استقامت ندارند.
البته این سر داخلی دو بخش دارد که یک بخش آن نخبگان ارگانیک و برخی مسئولین کشور هستند که با عدم تدبیر، مناقشات بی حاصل و مسئولیت ناشناسی باعث برخی بی ثباتی ها و نابسامانی ها می شوند و بخش دیگر نخبگان غیر ارگانیکی هستند که در خارج از حیطه قدرت رسمی به منظور پیگیری منافع انتخاباتی و سیاسی، فهم و برداشت های ضد عقلانی خود از جامعه را به خورد رسانه ها می دهند و در حال بحران سازی، التهاب آفرینی، سیاه نمایی، نقد افسار گسیخته مسئولین و ... هستند.
آنها مدعی اند که پیشرفت کشور تنها در گرو "سازش" با غرب و کوتاه آمدن از مواضع اصولی نظام جمهوری اسلامی است.
نکته سومی نیز وجود دارد؛ یکی از ویژگی های گفتمان، خاصیت پیش روندگی و زایندگی آن است. آنها روز به روز دامنه "دگر" و "غیریت" خود را محدود میکنند تا جایی که جامعه مملو از دالها و نشانه هایی میشود که در تجانس با گفتمان برتر است.
گفتمان انقلاب اسلامی که امتزاجی از مفاهیم و نشانه های موجده و مبقیه انقلاب 1357 است عالی ترین گفتمان در 34 سال گذشته بوده است.
این گفتمان اگر چه در برخی مواقع و مواضع تحت الشعاع برخی گفتمان ها قرار گرفته است اما همواره در متن جامعه وجود داشته و در بسترهای مساعد سیاسی و اجتماعی بارور می شود.
نکته چهارم آنکه زمانی که یک گفتمان رایج می شود بلافاصله نسخه تقلبی آن نیز به بازار می آید. این درست شبیه اتفاق ناخوشایندی است که برای برندهای مشهور در بازار رخ می دهد.
وقتی یک برند و مارک مشتری پیدا می کند انواع کپی های آن نیز با قیمت کمتر عرضه می شود. نسخه تقلبی آنتی گفتمان نیست اما در هیبت و شمایل گفتمان متداول ظهور و بروز می یابد و به جای آن خود را جا می زند.
نسخه تقلبی گفتمان اصیل به دلیل کالی، خامی و پوکی نمی تواند در جایگاه اجتماعی خود مستقر شود و بلافاصله پس از مدتی با پس زنش در جامعه روبرو می شود؛ این واکنش های اجتماعی در ادامه منجر به لطمه خوردن به گفتمان اصیل می شود.
پنجم اینکه در رویکردهای فوکویی، قدرت و گفتمان می توانند ارتباطات دو سویه ای برقرار کنند و به طور توامان مقوم و مکمل یکدیگر باشند. در واقع همان طور که گفتمان قدرت می آورد قدرت نیز می تواند گفتمان را روز به روز فربه تر نماید.
ششمین مساله هم اینکه مفاهیم و نشانه ها در دل یک گفتمان که حول دال برتر منظومه وار در گردش هستند به طور توامان در حد فاصل پوسته مناقشه بر انگیز و مرکز گفتمان در حال تردد دائمی هستند.
یعنی اگر گفتمان را به یک اتم تشبیه کنیم و پروتون را در مرکز این اتم قرار دهیم، یک ابر الکترونی از نشانه ها و مفاهیم پوسته بیرونی این اتم را تشکیل می دهد؛ در این ابر الکترونی فعل و انفعالات زیادی رخ می دهد.
یکی از این کنش ها و واکنش ها این است که الکترونهای تراز بالاتر به ترازهای مادون تر سقوط میکند و یا با گرفتن انرژی کوچکی از اتم کنده میشوند و به شکل تودهای از ابر یا گاز، درمی آیند.
بر این اساس یک گفتمان می تواند با انتقال برخی مفاهیم خود در ترازهای دارای تهی جا به ترازهای بالاتر و مناقشه بر انگیز هیبت و فرماسیون گفتمانی خود را باز آرایی نماید.
نکته هفتم، اولویت بندی برای مفاهیم و نشانه های گفتمان انقلاب در دهه 90 به ظاهر امری گریز ناپذیر می نماید اما لاجرم باید اولویت ها را فرا نهاد و نشانه های گفتمان را به شکل یک پکیج و بسته گفتمانی به پیش برد.
هر چند ممکن است به ظاهر در پوسته قشری گفتمان مفاهیم جذاب تری وجود داشته باشد اما غفلت از لایه های درونی سبب می شود که دیگران و یا حتی نسخه های تقلبی به این خلا ها چشم بدوزند.
نکته هشتم، در تحلیل گفتمان بیانات رهبر معظم انقلاب نباید فراموش کرد که ایشان علاوه بر واقعیات موجود به "نقشه راه" انقلاب اسلامی التزام دارند و مبدا و معاد این حرکت مقدس را نشانه گذاری کرده اند.
در بیانات ایشان در استان خراسان شمالی نیز زنجیره منطقی حرکت ملت ایران که از انقلاب اسلامی شروع شده و به تشکیل جامعه اسلامی و یا تمدن با شکوه اسلامی و ایرانی ختم می شود کاملا مشهود و ملموس است.
مساله نهم هم آنکه، گفتمان ها معمولا دارای دو بعد روبنایی و زیربنایی هستند. بعد نخست، در ساختار زبان شناسانه و بعد دوم، عوامل فرازبانی مثل محیط، اجتماع، سیاست و قدرت که موضوع گفتمان را مشخص میکنند.
بعد اول تحلیل گفتمان را میتوان صورتگرایی و بعد یا دیدگاه دوم را کارکردگرایی نامید، در این مجال در تحلیل گفتمان مقام معظم رهبری علاوه بر عوامل زبانی صورت دوم یعنی بعد کارکردگرایی نیز مد نظر است.
به این معنی که در تحلیل گفتمان بیانات مقام معظم رهبری در خراسان علاوه بر بعد زیربنایی نباید از شرایط فرامتنی غفلت کرد.
بر اساس این مفروضات و با توجه به بیانات حکیمانه رهبر معظم انقلاب می توان حول دال مرکزی و برتر " مقاومت، تدبیر و پیشرفت" حداقل 4 مدار گفتمانی در حوزه های
1- مقاومت و تدبیر اجتماعی
2- مقاومت و تدبیر فرهنگی
3- مقاومت و تدبیر سیاسی
4- مقاومت و تدبیر اقتصادی
ترسیم کرد که برخی نشانه ها و مفاهیم گفتمانی در این مدارات بازآرایی می شوند.
اینکه چرا مقاومت اقتصادی و یا اقتصاد مقاومتی در پوسته قشری و مناقشه برانگیز گفتمان آمده است طبیعتا ناظر به متغیر تشدید تحریم های اقتصادی و برخی سوء تدبیرهای مسئولین در داخل است. از طرفی امروز یکی از مهمترین مشکلات کشور مسئله بیکاری و تورم است که باید در کانون توجه مردم مسئولین قرار گیرد.
البته ممکن است در برخی مقاطع بر اساس مفروض ششم یعنی مفروض الکترونی برخی مفاهیم در حوزه های سیاسی و یا فرهنگی نیز به پوسته گفتمان مراجعت کنند اما مهم این است که این گفتمان در تمام حوزه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، "پیشرفت" کشور را در گروه مقاومت و تدبیر می داند.
در کشور همه از گفتمان صحبت می کنند اما هیچ کس حاضر نیست در ابعاد مختلف زبانی، معنایی و ارتباطی گفتمان بیندیشد؛ اغلب فکر می کنند با چند سخنرانی، مقاله و مصاحبه می توانند گفتمان بسازند بدون اینکه اصلا به متن جامعه کاری داشته باشند.
کسی که می خواهد گفتمان بسازد باید بین هویت های معنایی فراوانی که در جامعه وجود دارد یک حلقه ربط و یک نخ تسبیح پیدا کند؛ باید ساروجی باشد و بتواند در آشفته بازار معانی و گزاره های مختلف جامعه را به هم بچسباند.
به نظر من یکی از افرادی که در جامعه ما فهم دقیقی از گفتمان هم به لحاظ معنای علمی آن و هم درک ملاحظات و مختصات جامعه ایرانی را دارد مقام معظم رهبری است که بی اغراق حداقل در دو دهه گذشته کانون گفتمان ساز برتر کشور بوده اند.
یکی از برکات سفر رهبر معظم انقلاب به استان خراسان شمالی سرنخ نشانه های گفتمانی بود که معظم له در این سفر حول یک دال مرکزی و برتر طرح فرمودند و از عموم تریبون داران و کسانی که در فضای مدنی و اجتماعی بیش از سایرین تاثیر گذارند خواستند تا در این زمینه گفتمان سازی کنند.
در واقع یکی از اتفاقات مهمی که در سفر رهبر انقلاب به خراسان شمالی رخ داد طراحی مقدمات یک منظومه و منشور گفتمانی بود که قاعدتا از یک سو ناظر به آرمان ها و اهداف کلان انقلاب اسلامی و از سوی دیگر معطوف به واقعیت ها و متغیر های جدیدی بود که در فضای داخلی و خارجی به وجود آمده است.
البته انتظار هم همین بود که مقام معظم رهبری استارت ماشین گفتمان سازی جدید را بچرخانند تا مقدمات یک حرکت جدید در کشور فراهم گردد چرا که به زعم بنده تا پیش از این سفر، جامعه اعم از مردم و نخبگان ارگانیک و غیر ارگانیک تا حدودی از سردرگمی گفتمانی رنج می بردند.
هر روز از گوشه ای از فضای نخبگی، سازی نواخته می شد که هارمونی گفتمانی در بین مجموعه نیروهای معتقد به انقلاب را تهدید می کرد. لذا به نظر می رسید گفتمان انقلاب اسلامی که در دهه 80 با هدایت مستقیم حضرت آیت الله خامنه ای بار دیگر احیا و تبدیل به سکه رایج کشور شد در دهه 90 می بایست مورد بازتولید و تاکید قرار می گرفت.
گفتمان انقلاب که در سالهای 70 تحت الشعاع گفتمان های سازندگی و اصلاحات قرار داشت از سال 80 به بعد با شعار هایی نظیر ولایت مداری، خدمت صادقانه به مردم، عدالت گستری، مبارزه با فقر، فساد و تبعیض، مهدویت گرایی، عزت و اقتدار ملی، بازگشت به آرمان ها و مفاهیم اولیه انقلاب مثل ساده زیستی، مردم گرایی، رویکرد جهادی و ... جان دوباره ای گرفته بود در سفر اخیر رهبر معظم انقلاب به استان خراسان شمالی نفس تازه کرد و کشور را در آستانه یک حرکت جدید قرار داد.
این حرکت جدید گفتمانی متناظر با دو متغیر جدید انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 و همچنین پروژه آمریکایی و صهیونیستی تشدید تحریم های اقتصادی آهنگ ویژه ای را اقتضا می کند که تبیین آن از منظر رهیافت "تحلیل گفتمان" بیانات رهبر معظم انقلاب ابعاد مختلف آن را بیشتر روشن خواهد نمود.
این تحلیل گفتمان در گام اول مسبوق به توافق نخبگی بر مفروضات ذیلاست.
نخست آنکه گفتمان به عنوان مجموعه ای معنادار از علائم و نشانه های زبان شناختی و فرازبان شناختی هر چند مولود گزاره ها یا " text " است اما تنها در یک بستر یا" context" اجتماعی معنا می یابد.
یعنی نمی توان یک گفتمان را فارغ از جامعه و بسترهای اجتماعی آن مورد تحلیل قرار داد. نقطه عزیمت یک برداشت اجتماعی است که جامعه در چه وضعیتی است. رهبر معظم انقلاب با اشاره و تشبیه وضعیت عمومی کشور به یکی از حوادث تاریخی صدر اسلام یعنی " جنگ احزاب" در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی برداشت خود را از اوضاع اجتماعی کشور بیان کردند.
در جنگ احزاب که در سال پنجم هجری و در میانه دو جنگ حساس بدر و خیبر رخ داد جامعه مسلمانان در مدینه دچار یک ابتلا و امتحان الهی شد؛ در این امتحان همه جبهه کفر مقابل همه جبهه اسلام ایستادند.
جبهه شرک، کفر و نفاق در برابر پیامبر اکرم(ص) صف آرایی کردند تا مسلمانان را به زانو در آورند، مدینه مدتی در محاصره هزاران تن از اشرار، کفار و منافقین بود. در این مدت مردم تحت شدید ترین فشارهای روانی و اقتصادی بودند. برخی از منافقین در داخل مدینه که تا آن روز پرده از چهره نفاقشان نیفتاده بود نیز مرتب دل مردم را خالی می کردند و آنها را نسبت به هیبت ظاهری جبهه کفر هراسان می نمودند. در حقیقت پیاده نظام جنگ روانی در بین مسلمین و داخل مدینه لانه کرده بود.
این در حالی بود که پیامبر عظیم الشان اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) با اشاره به وعده های حق الهی مرتب به ساکنین مدینه "امید" می دادند و آنها را نسبت به عبور از این گردنه امیدوار می کردند.
البته سرانجام علیرغم تمام تلاش های جبهه کفر و نفاق بدون کمترین درگیری با عنایت ویژه خداوند به مسلمانان، تدابیر ویژه پیامبراعظم و استقامت و پایداری مسلمانان لشکر کفر متفرق شد و مسلمین پیروز شدند.
امروز نیز وضعیتی شبیه ابتلای الهی جنگ احزاب برای کشورمان پیش آمده که اگر ملت و مسئولین بتوانند از این امتحان الهی سربلند بیرون بیایند مطمئنا بر عیار مردم مسلمان ایران افزوده خواهد شد و این سنگ محک جایگاه مادی و معنوی آنها را ارتقا خواهد بخشید.
دوم اینکه یکی از مهمترین گام ها در تحلیل گفتمان، شناسایی گفتمان های متخاصم و یا "دگر گفتمانی" است. با بررسی واژگان سفید و سیاه به کار رفته در سفر به خراسان شمالی، فرایندهای تلقین و تداعی و ... به نظر می رسد رهبر معظم انقلاب در مجموعه فرمایشاتشان در معرفی گفتمان خصم به یک جریان دو سر اشاره کردند که یک سر آن در داخل و یک سر آن در خارج از کشور است.
در سر خارجی این غیریت گفتمانی غربی هایی قرار دارند که می خواهند با تحریم ها و تهدید ها ملت ایران را به زانو درآورند و در سر داخلی، جریاناتی در داخل کشور هستند که مدعی اند ملت ایران "خسته" شده اند و دیگر توانایی استقامت ندارند.
البته این سر داخلی دو بخش دارد که یک بخش آن نخبگان ارگانیک و برخی مسئولین کشور هستند که با عدم تدبیر، مناقشات بی حاصل و مسئولیت ناشناسی باعث برخی بی ثباتی ها و نابسامانی ها می شوند و بخش دیگر نخبگان غیر ارگانیکی هستند که در خارج از حیطه قدرت رسمی به منظور پیگیری منافع انتخاباتی و سیاسی، فهم و برداشت های ضد عقلانی خود از جامعه را به خورد رسانه ها می دهند و در حال بحران سازی، التهاب آفرینی، سیاه نمایی، نقد افسار گسیخته مسئولین و ... هستند.
آنها مدعی اند که پیشرفت کشور تنها در گرو "سازش" با غرب و کوتاه آمدن از مواضع اصولی نظام جمهوری اسلامی است.
نکته سومی نیز وجود دارد؛ یکی از ویژگی های گفتمان، خاصیت پیش روندگی و زایندگی آن است. آنها روز به روز دامنه "دگر" و "غیریت" خود را محدود میکنند تا جایی که جامعه مملو از دالها و نشانه هایی میشود که در تجانس با گفتمان برتر است.
گفتمان انقلاب اسلامی که امتزاجی از مفاهیم و نشانه های موجده و مبقیه انقلاب 1357 است عالی ترین گفتمان در 34 سال گذشته بوده است.
این گفتمان اگر چه در برخی مواقع و مواضع تحت الشعاع برخی گفتمان ها قرار گرفته است اما همواره در متن جامعه وجود داشته و در بسترهای مساعد سیاسی و اجتماعی بارور می شود.
نکته چهارم آنکه زمانی که یک گفتمان رایج می شود بلافاصله نسخه تقلبی آن نیز به بازار می آید. این درست شبیه اتفاق ناخوشایندی است که برای برندهای مشهور در بازار رخ می دهد.
وقتی یک برند و مارک مشتری پیدا می کند انواع کپی های آن نیز با قیمت کمتر عرضه می شود. نسخه تقلبی آنتی گفتمان نیست اما در هیبت و شمایل گفتمان متداول ظهور و بروز می یابد و به جای آن خود را جا می زند.
نسخه تقلبی گفتمان اصیل به دلیل کالی، خامی و پوکی نمی تواند در جایگاه اجتماعی خود مستقر شود و بلافاصله پس از مدتی با پس زنش در جامعه روبرو می شود؛ این واکنش های اجتماعی در ادامه منجر به لطمه خوردن به گفتمان اصیل می شود.
پنجم اینکه در رویکردهای فوکویی، قدرت و گفتمان می توانند ارتباطات دو سویه ای برقرار کنند و به طور توامان مقوم و مکمل یکدیگر باشند. در واقع همان طور که گفتمان قدرت می آورد قدرت نیز می تواند گفتمان را روز به روز فربه تر نماید.
ششمین مساله هم اینکه مفاهیم و نشانه ها در دل یک گفتمان که حول دال برتر منظومه وار در گردش هستند به طور توامان در حد فاصل پوسته مناقشه بر انگیز و مرکز گفتمان در حال تردد دائمی هستند.
یعنی اگر گفتمان را به یک اتم تشبیه کنیم و پروتون را در مرکز این اتم قرار دهیم، یک ابر الکترونی از نشانه ها و مفاهیم پوسته بیرونی این اتم را تشکیل می دهد؛ در این ابر الکترونی فعل و انفعالات زیادی رخ می دهد.
یکی از این کنش ها و واکنش ها این است که الکترونهای تراز بالاتر به ترازهای مادون تر سقوط میکند و یا با گرفتن انرژی کوچکی از اتم کنده میشوند و به شکل تودهای از ابر یا گاز، درمی آیند.
بر این اساس یک گفتمان می تواند با انتقال برخی مفاهیم خود در ترازهای دارای تهی جا به ترازهای بالاتر و مناقشه بر انگیز هیبت و فرماسیون گفتمانی خود را باز آرایی نماید.
نکته هفتم، اولویت بندی برای مفاهیم و نشانه های گفتمان انقلاب در دهه 90 به ظاهر امری گریز ناپذیر می نماید اما لاجرم باید اولویت ها را فرا نهاد و نشانه های گفتمان را به شکل یک پکیج و بسته گفتمانی به پیش برد.
هر چند ممکن است به ظاهر در پوسته قشری گفتمان مفاهیم جذاب تری وجود داشته باشد اما غفلت از لایه های درونی سبب می شود که دیگران و یا حتی نسخه های تقلبی به این خلا ها چشم بدوزند.
نکته هشتم، در تحلیل گفتمان بیانات رهبر معظم انقلاب نباید فراموش کرد که ایشان علاوه بر واقعیات موجود به "نقشه راه" انقلاب اسلامی التزام دارند و مبدا و معاد این حرکت مقدس را نشانه گذاری کرده اند.
در بیانات ایشان در استان خراسان شمالی نیز زنجیره منطقی حرکت ملت ایران که از انقلاب اسلامی شروع شده و به تشکیل جامعه اسلامی و یا تمدن با شکوه اسلامی و ایرانی ختم می شود کاملا مشهود و ملموس است.
مساله نهم هم آنکه، گفتمان ها معمولا دارای دو بعد روبنایی و زیربنایی هستند. بعد نخست، در ساختار زبان شناسانه و بعد دوم، عوامل فرازبانی مثل محیط، اجتماع، سیاست و قدرت که موضوع گفتمان را مشخص میکنند.
بعد اول تحلیل گفتمان را میتوان صورتگرایی و بعد یا دیدگاه دوم را کارکردگرایی نامید، در این مجال در تحلیل گفتمان مقام معظم رهبری علاوه بر عوامل زبانی صورت دوم یعنی بعد کارکردگرایی نیز مد نظر است.
به این معنی که در تحلیل گفتمان بیانات مقام معظم رهبری در خراسان علاوه بر بعد زیربنایی نباید از شرایط فرامتنی غفلت کرد.
بر اساس این مفروضات و با توجه به بیانات حکیمانه رهبر معظم انقلاب می توان حول دال مرکزی و برتر " مقاومت، تدبیر و پیشرفت" حداقل 4 مدار گفتمانی در حوزه های
1- مقاومت و تدبیر اجتماعی
2- مقاومت و تدبیر فرهنگی
3- مقاومت و تدبیر سیاسی
4- مقاومت و تدبیر اقتصادی
ترسیم کرد که برخی نشانه ها و مفاهیم گفتمانی در این مدارات بازآرایی می شوند.
اینکه چرا مقاومت اقتصادی و یا اقتصاد مقاومتی در پوسته قشری و مناقشه برانگیز گفتمان آمده است طبیعتا ناظر به متغیر تشدید تحریم های اقتصادی و برخی سوء تدبیرهای مسئولین در داخل است. از طرفی امروز یکی از مهمترین مشکلات کشور مسئله بیکاری و تورم است که باید در کانون توجه مردم مسئولین قرار گیرد.
البته ممکن است در برخی مقاطع بر اساس مفروض ششم یعنی مفروض الکترونی برخی مفاهیم در حوزه های سیاسی و یا فرهنگی نیز به پوسته گفتمان مراجعت کنند اما مهم این است که این گفتمان در تمام حوزه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، "پیشرفت" کشور را در گروه مقاومت و تدبیر می داند.