نگاه

سّر طراوت خلقت در آخر الزمان

زمانی که خدای متعال ببیند بشر در شرایطی قرار گرفته که دیگر برای خدا در جامعه و زمین رویه‌ای نیست (رویه را معنا می‌کنند که حاجتی دیگر نیست) یعنی خدا می‌بیند هدف خلقتش تأمین نمی‌شود و می‌بیند همه در گناهان هستند و همه را به سوی خودش می برد زمین را از انبیاء و اولیاء خالی می‌کند وقتی زمین خالی شد خدا آن کاری را که دوست دارد انجام می‌دهد و عالم را به هم می‌ریزد و قیامت برپا می‌شود. پس این اصلی است که ما باید بدانیم این چرخ و فلکش و سیرش همواره باید چنین باشد و خوبی‌ها بر زشتی‌ها و خیر بر شر غالب باشد. این بساط آفرینش است.
آیت الله امامی کاشانی- چه فلسفهای غیبت دارد که کشوری مثل ایران، با این همه جوان و مشتاق و ارادتمند و این همه جمعیت که حاضرند جان خود را به پای ایشان بریزند و از ایشان حمایت میکنند، پس چرا غایب است؟

این بحث در احادیث ما پاسخ داده شده است. یک بخش این است که حکمتی در این غیبت است که معلوم نمیشود مگر بعد از ظهور.

دسته دوم احادیثی هستند که اگر [حضرت] ظاهر باشد خوف قتل دارد و ایشان را از میان برمیدارند و زمین از حجت خالی میماند.

دسته سوم روایات شریفه این است که وقتی حضرت ظهور میکند نباید بیعت کسی بر گردنش باشد.

«إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنْ آبَائِی إِلَّا وَقَعَتْ فِی عُنُقِهِ بَیْعَهٌ لِطَاغِیَهِ زَمَانِه» ‏ یعنی چنین است که نباید دست اطاعت بشر بر زمین بگذارد. یعنی اگر امیرالمؤمنین(علیه السلام) زیر پرچم حکومت خلفای ثلاث بود و یا امام حسن مجتبی(علیه السلام) در جامعهای بودند که حاکم فرد دیگری بود، ولی وجود اقدس امام عصر (عجل الله فرجه) چنین نیست. بیعت کسی نباید بر گردن او باشد. بنا نیست این طور باشد. او کسی است که باید همه با او بیعت کنند حتی مسیح بن مریم.

دسته چهارم احادیث این است که باید جامعه و انسانها امتحان بدهند که چه کسانی بر این باور باقی هستند و چه کسانی انکار میکنند.

این نظام خلقت باید خیرش بر شرش غالب باشد. این سخن را اولین بار ارسطو بیان کرد و گفت خیر نظام آفرینش [باید] بر شرش غالب باشد تا قابل دوام باشد. مثالی زد. گفت: بیماران و بیماری خیلی است ولی سالمها [انسانهای سالم] بیش از بیماران هستند. دروغگو خیلی است ولی راستگویان بیشترند. فاسد خیلی است ولی صالح بیشتر است. حالا اگر هم در یک زمان بیشتر نمیشوند ولی سیر تاریخ چنین است که همواره خیر بر شر غالب میشود. بعدها فلاسفه اسلام و دانشمندان غیر فیلسوف آمدند همین حرف را تبیین کردند مثلاً صدرالمتألهین در اسفار گفت خداوند عالمی دارد که اصلاً شری ندارد، همهاش خیر است و این عالم فرشتگان است، اما عالمی که همه شر باشد خدا خلق نمیکند و برخلاف حکمت خلقت است.

دوم [دومین عالم فرضی] اینکه شر و خیر مساوی باشند این را هم خدا خلق نمیکند که انسانها خوبیها و بدیهایشان مساوی باشد چرا؟ چون فلسفه خلقت کمال است و دیگر کمالی وجود ندارد آنجا که همه زشتی است که کمال نیست آنجا که یک دسته کمال است و یک دسته نقص همدیگر را خنثی میکنند پس منحصر به این میشود که یا همه زیبایی است که عالم ملائکه است، و یا زیبایی و زشتی باشد و یا زیبایی غالب بر زشتی باشد که این یکی مربوط به بحث ما است و عالمی است که ما داریم و باید به این نکته توجه کرد که جهان همواره خیرش بر شرش غالب باشد در احادیثی که ما داریم در این بحث که زمین نمیتواند از حجت خالی باشد اشاره شده است.

زمانی که خدای متعال ببیند بشر در شرایطی قرار گرفته که دیگر برای خدا در جامعه و زمین رویهای نیست (رویه را معنا میکنند که حاجتی دیگر نیست) یعنی خدا میبیند هدف خلقتش تأمین نمیشود و میبیند همه در گناهان هستند و همه را به سوی خودش می برد زمین را از انبیاء و اولیاء خالی میکند وقتی زمین خالی شد خدا آن کاری را که دوست دارد انجام میدهد و عالم را به هم میریزد و قیامت برپا میشود. پس این اصلی است که ما باید بدانیم این چرخ و فلکش و سیرش همواره باید چنین باشد و خوبیها بر زشتیها و خیر بر شر غالب باشد. این بساط آفرینش است.

یکی از علمای سنی که مذهبش حنفی است اشعاری دارد درباره ائمه هدی (ع) به نام محییالدین لاری که در قرن ۱۰ هجری میزیسته است. این یک قصیدهای دارد کتابش چاپ نشده است بنده وقتی در کتابخانه دهلی نو میگشتم که نظر اهل سنت درباره غیبت حضرت را پیدا کنم با آن برخورد کردم. منظور من این است که او چه برداشتی دارد از نظام خلقت:

چون که علی داشت به خاک انتساب

کرد نبی کنیت او بوتراب

وه که از آن خاک چه گلها دمید

نَکْهَت فردوس به عالم وزید

سنبل و گل را به زمین دیده زین

موی حسن داده و روی حسین

آن دو نهالند که تا طاووس دین

بارورند از گل و از یاسمین

هر دم از این باغ بری میرسد

تازهتر از تازه تری میرسد

این شعری که بین ما معروف است از همین محیی الدین لاری است؛ یعنی این انسانهای پاک میآیند و نمیگذارند زمین از گُل خالی شود و بر طراوت عالم میپردازند.

آن ده و دو همچو نجوم فلک

نظم جهان داده سماء تا صمد

آن وقت بعد از امام حسن(ع) و امام حسین(ع) شروع میکند تا میرسد به امام حسن عسکری(ع)

زاده از او زبده پیغمبری

محسن و احسن حسن عسکری

باز چه گویم چه گلی زو دمید

وه چه گلی گلشن آمد پدید

نکهت او برده ز دلها گمان

پر شد ازو دامن آخر الزمان

یعنی این ۱۲ که آمده این آخر الزمان را مرتب طراوت میدهد نیست و در غیبت است ولی دامن آخر الزمان مرتب با طروات میشود این همینطور زمین را تر و تازه میکند چون اسم او میآید یاد او میآید همه جا طراوت مییابد.

حدیثی در همین زمینه عرض کنم این روایت میفرماید: «کُلُّ مَنْ رَجَا عُرِفَ رَجَاؤُهُ فِی عَمَلِهِ إِلَّا رَجَاءَ اللَّهِ فَإِنَّهُ مَدْخُولٌ وَ کُلُّ خَوْفٍ مُحَقَّقٌ إِلَّا خَوْفَ اللَّهِ» هر کس امید به امام عصر,) و روز عدل داشت امید داشت که جهان چنین نخواهد بود این رجاء و امید در عملش و در کارهایش پیدا است.

«إِنَّ مَنْ رَجَا شَیْئاً طَلَبَهُ وَ مَنْ خَافَ مِنْ شَیْ‏ءٍ هَرَبَ مِنْهُ» اگر کسی امید و رجا داشت طلب است و دنبال آن میرود نمیگذارد که چنین خاموش بماند به یاد او بودن و انتظار نباید صوری باشد، باید انتظار واقعی باشد باید در عمل انسان اثر بگذارد. بنده کراراً با دانشمندان مسیحی در واتیکان و جاهای دیگر بحث کردم و بحث شیعه و سنی شده است که اهل سنت نظرش این است که شاید امام مهدی به دنیا نیامده بود گرچه شیعه میگویند به دنیا آمده است. مسیحیان میگویند آنچه واقعاً امید میدهد و سازنده است همین است که آدم معتقد باشد که ایشان به دنیا آمده است، آنجا است و منتظر ما است و ما آمادهایم این نکتهای است که همواره زمین را تر و تازه نگه میدارد و نمیگذارد نظام خلقت از حرکت به سوی کمال باز ماند و منحرف شود و لذاست که ما امیدواریم.

بنده با آقای راتسینگر (پاپ قبلی) در سال ۱۳۷۵ هجری شمسی در واتیکان دیدار داشتم. در آن زمان رئیس کمیته واتیکان بود. همین بحث امام عصر(عج) را با ایشان میکردم. ایشان گفت تنها دارویی که برای جوان امروز اثر دارد امید به آینده است که ما آیندهای اینچنین داریم، امان از وقتی که این عقیده نباشد و لذا یأس پیدا میشود. لذا باید نسل جوان امید به آینده داشته باشد و این طراوت را حفظ کند و خلقت را تر و تازه نگهدارد.

https://shoma-weekly.ir/gBHBAy