ادب و هنر

سالی که نکوست!

استقبال ناامید کننده مردم از سریال‌های نوروزی امسال و در مقابل، پرمخاطب‌ترین شدنِ شبکه نسیم به عنوان شبکه‌ای که هیچ فیلم و سریال نوروزی را در کنداکتورش نداشت، این موضوع را به اذهان متبادر کرد که شاید دوران ساخت سریال‌های مناسبتی گذشته باشد و عصر حاضر، عصر برنامه‌های مدرن‌تر و خلاقانه‌تر برای جذب مخاطبین رسانه باشد.
پوریا دارابیان- شاید بتوان نقطه شروع جدی ماجرای سریالسازی مناسبتی ویژه ایام نوروز را در چهارده سال قبل جستجو کرد. جایی که در تلاقی میان ایام سوگواری محرم با روزهای آغازین سال 81، سیمای جمهوری اسلامی که چند ماه قبل از آن و در ماه رمضان سال 1380 با موفقیت و اقبال گسترده مردم از سریال مناسبتی «گمگشته» مواجه شده بود، تصمیم گرفت برای این ایام نیز چندین سریال مناسبتی ساخته و پرداخته کند که ماحصل این تلاش، ساخته شدن اثر ماندگار «شب دهم» به کارگردانی حسن فتحی بود؛ سریالی که پس از این همه سال همچنان رنگ و بوی کهنگی به خود نگرفته و جزء درخشانترین آثار سیمای ملی محسوب میشود. هر چه که بود این موفقیتهای کسب شده در گامهای نخست مناسبتی سازی، مدیران صداوسیما را بر آن داشت که ساخت سریالهای مناسبتی علیالخصوص برای دو برهه ماه رمضان و ایام تعطیلات نوروزی را جزء تکالیف واجب خود قرار دهند و حاصل این مسئله این شد که در سالهای بعد خاطرات نوروزی بسیاری از مردم با یادآوری سریالهای ویژه عید آن سال، به خاطرشان آورده شود. سریالهایی مانند «خوش رکاب»، «وفا»، «چاردیواری»، «چک برگشتی»، دوگانه «مرد هزار چهره»، سه گانه «پایتخت» و... که هر کدام به خاطراتی خوش در میان دید و بازدیدهای نوروزی بدل شدهاند. جالب اینجاست که نقش این سریالهای نوروزی در ثبت خاطرات مخاطبین آنها به حدی بوده که نوروز آن سالهایی که آثار تولیدی تلویزیون ضعیف و دارای ماندگاری کمتر بودهاند، کمرنگتر از سالهای پر و پیمان صداوسیما در اذهان ماندگار شده است! اما بدون شک میتوان عید سال 95 را از ابتدای دوران مناسبتی سازی تلویزیون برای ایام نوروز تاکنون، ضعیفترین سال رسانه ملی از لحاظ سریال سازی نامید به نحوی که به گواهی نظرسنجیهای خود صداوسیما هیچکدام از سه سریال تدارک دیده شده برای این ایام یعنی «بیمار استاندارد»، «قرعه» و «زعفرانی» نتوانستند آنچنان در جذب مخاطب موفق عمل کنند تا لقب پربینندهترین برنامههای نوروزی امسال به برنامههایی مانند «خندوانه» و «دورهمی» برسد. در این مطلب با نگاهی به این سه سریال سعی شده به این مسئله پرداخته شود که آیا دوران سریالسازی مناسبتی گذشته یا اینکه ضعف آثار مذکور موجب دیده نشدن آنها بوده است؟

سریالی که استاندارد نبود

مطمئنا شنیدن نام بهرام توکلی و سعید آقاخانی در قامت نویسنده و کارگردان یک سریال، هم مخاطبان خاص و هم مخاطبان عام تلویزیون را قلقلک میدهد! چه آنکه توکلی که این سریال اولین تجربه سریال نویسیاش بوده، در این سالها با فیلمهای سینمایی روشنفکرمآبانهاش دل بسیاری از سینمادوستان را برده و آقاخانی نیز با سریالهای طنز عامهپسندش مخاطبین بسیاری را پای گیرندههایشان میخکوب نموده است! اینها را اضافه کنید به تیم بازیگرانی شامل بابک حمیدیان و علیرضا خمسه و جواد عزتی و پوریا پورسرخ و شیلا خداداد و... تا دستتان بیاید «بیمار استاندارد» به صورت بالقوه چه پتانسیل عظیمی برای جذب مخاطب داشته است. اما حاصل این همکاری بین نویسنده و کارگردانی با دو طیف فکری و سلایق کاملا متفاوت، سریالی کاملا فرم زده است که تلاش داشت در قالب ساختار کمدی- فانتزی متفاوتش، پیامهایی روانشناسانه به مخاطب ارائه کند اما در همان گام نخست یعنی جذب مخاطب به بن بست رسیده و به دلیل نوع روایت پیچیدهاش هرگز نتوانست با دید و بازدیدها و مسافرتهای نوروزی مردم همراه شود. شاید بتوان مشکل اصلی «بیمار استاندارد» را در تفاوت زمین تا آسمان نوع نگاههای کارگردان و نویسنده آن جستوجو کرد. موضوعی که با وجود پیشرفت چشمگیر آقاخانی در سبک و سیاق کارگردانیاش، به عنوان پاشنه آشیل اثر عمل کرده و دور بودن ذهن سازنده سریال از حال و هوای داستان و روایت اثرش موجب خلق اثری توسط او شده که به قول معروف درنیامده است! و در نهایت آنچه که به عنوان خروجی اثر راهی آنتن تلویزیون شده، سریالی گنگ، پیچیده و سردرگم است که مخاطب راحت طلب تلویزیون که منتظر سریالی راحتالحلقوم است تا بتواند آن را به همراه میوه و آجیلِ دید و بازدیدهای نوروزی هضم کند، به راحتی آن را پس میزند.

بوی نسبتا خوش زعفران

شاید در بین سه سریال پخش شده در ایام نوروز بتوان با استناد به ضربالمثل «در شهر کورها یک چشم پادشاه است»، سریال «زعفرانی» را موفقترین اثر پخش شده از سیمای ملی نامید. سریالی خانوادگی با داستانی یک خطی در راستای تشویق برای فرزندآوری که حامد محمدی در اولین تجربه سریالسازیاش نویسندگی و کارگردانی آن را به عهده گرفته بود و مهدی هاشمی، مهران احمدی و ستاره اسکندری بازیگران اصلی آن بودند. محمدی که در تجربیات سینماییاش در مقام نویسنده و کارگردان یعنی فیلمهای «فرشتهها با هم میآیند»، «حوض نقاشی» و «طلا و مس» نشان داده بود کارگردانی دغدغهمند نسبت به ارزشهای خانوادگی و سبک زندگی ایرانی- اسلامی است، در این اولین سریال تلویزیونیاش نیز به سراغ دغدغهها و مشکلات قشر متوسط شهری رفته و با تکیه بر موضوع فرزندآوری آنها را به تصویر کشیده است.

البته اگر بخواهیم صادقانه بگوییم این سبک از سریالسازی که تکیه بر مسائل و مشکلات قشر متوسط جامعه شهرنشین دارد، هرگز موضوع بکر و جدیدی نبوده و نوع نگاه و روایت «زعفرانی» نیز نسبت به نمونههای متشابهش، چیز جدیدی برای رو کردن ندارد و به نحوی میتوان گفت «زعفرانی» در بهترین حالت، سریالی استاندارد در ژانر خودش بوده که با بازیهای یکدست و سوژه به روزش توانست گوی سبقت را از رقبای نه چندان قدرش در نوروز 95 سیما برباید. همچنین از دیگر ایرادات وارده بر این سریال میتوان به انتخاب نادرست بازیگران نقش اصلی اثر و برگزیدن مهدی هاشمی و ستاره اسکندری با اختلاف سنی بالغ بر سی سال به عنوان زن و شوهر اشاره کرد ضمن اینکه پایانبندی سردستی اثر و تحول ناگهانی شخصیت منفی ماجرا نیز از آن دست اتفاقاتی بود که معمولا در سریالهای مناسبتی تلویزیون میتوان سراغ آنها را گرفت!

قرعهای بدیُمن!

شاید اگر اصرار اسپانسر این سریال برای پخش آن در ایام نوروز 95 نبود، این سریال در زمانی دیگر و بدون رقیب به نمایش درآمده و بهتر دیده میشد اما اصرار و یا به بیان بهتر اجبار این اسپانسر موجب شد تا صداوسیمای بیپولِ این روزها، راضی به خارج نمودن نام سریال «پادری» محمدحسین لطیفی از کنداکتور نوروز تلویزیون شده و وارد یک بازی دو سر باخت شود! بازی که در نهایتِ آن نه سریال «قرعه» در شلوغی کنداکتور نوروزی تلویزیون مجالی برای عرض اندام پیدا نمود و نه سریال محمدحسین لطیفی که تنها بلیت شانس تلویزیون برای جذب مخاطب در میان سریالهای ویژه نوروز بود، به نمایش درآمد. هر چه که بود «قرعه» به کارگردانی برزو نیکنژاد بیشتر شبیه یک تله فیلم بود که داستان کند و کسل کنندهاش با آب بستن فراوان تبدیل به 14 قسمت شده بود و البته بیشتر از آنکه سریالی برای جذب مخاطب باشد اثری تبلیغاتی در راستای معرفی خدمات اسپانسر مذکور به نظر میرسید.

در نهایت میتوان گفت استقبال ناامید کننده مردم از سریالهای نوروزی امسال و در مقابل، پرمخاطبترین شدنِ شبکه نسیم به عنوان شبکهای که هیچ فیلم و سریال نوروزی را در کنداکتورش نداشت، این موضوع را به اذهان متبادر کرد که شاید دوران ساخت سریالهای مناسبتی گذشته باشد و عصر حاضر، عصر برنامههای مدرنتر و خلاقانهتر برای جذب مخاطبین رسانه باشد. شاید بتوان گفت چنین تحلیلی هم میتواند صحیح باشد و هم ناصحیح! صحیح از آن جهت که بدون شک صرف ساختن سریال مناسبتی برای مخاطب سختگیر شده تلویزیون به تنهایی نمیتواند راضی کننده باشد و ناصحیح از این جهت که در نبود سریالی با شکل و شمایل و ساختار چفتوبستدار، نمیتوان رای قطعی به کم شدن مخاطبین سریالهای مناسبتی داد چه آنکه میتوان با احتمال قریب به یقین گفت که اگر امسال هم سریال اسطقسداری همانند «پایتخت» ساخته و روانه آنتن نوروزی تلویزیون میشد، میتوانست مخاطبین زیادی را با خویش همراه کند.

https://shoma-weekly.ir/UyKIKy