گنج دست نخورده
جنگ تحمیلی و روایت دفاع مقدس یکی از موضوعاتی است که میتواند بهعنوان بازویی برای تامین محتوا و تولید در عرصههای مختلف فرهنگی به خصوص در حوزه سینما، تلویزیون و کتاب از آن بهره برد. این موضوع از جمله مواردی است که رهبر معظم انقلاب بر آن تاکید داشتهاند. تاکیدات رهبری در این مورد بسیار زیاد است،
24شهریور 88: «هشت سال دفاع مقدس ما صرفا یک امتداد زمانی و فقط یک برهه زمانی نیست؛ گنجینه عظیمی است که تا مدتهای طولانی ملت ما میتواند از آن استفاده کند، آن را استخراج کند و مصرف کند و سرمایهگذاری کند. حادثه عظیم این هشت سال، مجموعهای است از صفات والا، فرهنگهای پسندیده و برگزیده و ممتاز، عقاید و معارف والایی که ملت ما در طول تاریخ ارث برده یا استعدادش را در خودش حفظ کرده بوده که با انقلاب اسلامی این استعدادها بروز کرد.
... شما امروز آنها را در واقع با کار هنری خودتان بازآفرینی میکنید. همان تاثیراتی را که آن حادثه میتوانست در یک نسل، در یک جامعه باقی بگذارد، شما با این نوشته خودتان، با این فیلم خودتان، با این کار هنری خودتان که بازآفرینی آن حادثه است، در مخاطب خودتان ایجاد میکنید. این خیلی کار بزرگی است، خیلی کار مهمی است؛ شما برای آن تابلوی پرشکوه و پر از ریزهکاری و ظرافت و زیبایی آیینه میشوید. خود این کار فرهنگی و کار هنری شما که روایت آن جهاد مقدس هست، جهاد است؛ زیرا سعی بر این بوده که آن مفاهیم والا به دست فراموشی سپرده بشود؛ برای این تلاش شده، کار شده. آن عزتی، اعتماد به نفسی، احساس اقتداری که از ناحیه معنویت رزمندگان ما و جامعه اسلامی ما احساس شد و توانست آن حادثه عجیب و شگفتانگیز - یعنی پیروزی در دفاع مقدس و شکست نخوردن در مقابل تهاجم این همه دشمن - را رقم بزند، آن خصوصیات، آن خصلتها، برای ملت ما، برای کشور ما، یکی از بزرگترین نیازهاست. اینها را بایستی نگه داریم و در مقابله با تلاشی که میشود برای به فراموشیسپردن آنها، مقاومت کنیم. کار شما روایت دفاع مقدس و همین مجاهدت بزرگ است.»
فارغ از خواست و تاکید بجا و مهم رهبری در مورد آثار هنری دفاع مقدس باید به چند نکته توجه کرد. ساخت آثار هنری و سینمایی تبعاتی دارد. تبعاتی که در مورد موارد مشابه اکنون با آن مواجه هستیم و این موارد به نوعی مشکل ساز است. بعد از اینکه یک محصول رسانهای، اعم از تصویری یا مکتوب با اقبال مواجه میشود، دایره اثرگذاریاش بیشتر میشود، اثرگذاری در دو سطح متفاوت.
اول در سطحی که دوره نوجوانی و جوانیاش را پشت سر گذاشته، این آثار بر سبک و مدل زندگی مخاطب اثر میگذارد و بهعلت همزاد پنداری در ناخود آگاه باعث ایجاد روشی مانند الگوی ناخواسته در زندگی میشود. نمونهای از این مورد در برابر سریالهای طولانیمدت، مانند نمونههای کرهای در کشور وجود دارد.
دوم در بین نوجوانان و جوانان: اثرگذاری بر نسل در حال رشد، نسلی که حافظه تاریخی خالی دارد، بر اساس احتیاج خود به داشتن اسطوره و الگو نیاز دارد. این نسل نیاز به دوست داشتن یک موجود اسطورهای دارد. کسی که دربارهاش حرف بزند، تصاویرش را روی درب اتاق و وسایلاش بچسباند و...
در مورد سریالهای کرهای با وجود اینکه بیشتر از هشتاد درصد شخصیتها ناشی از تخیل یک نویسنده است؛ اما آنها توانستهاند، اقبال اولیه را در مخاطب بهوجود بیاورند و بعد از تصاویرشان بر روی کیف، جامدادی و لوازم التحریرها و حتی لباسها نقش ببندد.
از چیزی که ندارند
پخش سریالهای خارجی در شبکههای مختلف رسانه ملی روندی است که ریشهاش را در ابتدای سالهای بعد از جنگ تحمیلی میتوان دید. سریال ژاپنی، سالهای دور از خانه (اوشین) را میتوان مطلعی بر این نوع از سریالها دانست. در ادامه این سالها و با توجه به وضعیت زیر بنایی و بودجهای سازمان صدا و سیما این روند ادامه پیدا کرد و در دورهای با پخش سریالهایی مانند: داستان زندگی (هانیکو)، ارتش سری، در سالهای پایانی دهه شصت، خانه پوشالی و پوآرو متعلق به اوایل دهه هفتاد تقریبا به اوج خود رسید.
اما بعد از تغییر مدیریت در سازمان (حضور علی لاریجانی) و تاسیس شبکههای متعدد این روند رو به کاهش گرایید. بازار ساخت فیلمهای (هر چند کم کیفیت و کم محتوا) ایرانی رونق پیدا کرد. اما این روند به هر دلیلی در دهه هشتاد متوقف یا به آهستگی ادامه پیدا کرد. همین امر باعث شد تا فیلمهای کرهای شبکههای سیما را یکی بعد از دیگری در نوردیدند.
سریالهایی که توانستند موجی همه جانبه در کشور
راهاندازی کنند؛ موجی که از سال 85 و با پخش «جواهری در قصر» از شبکه دو آغاز و با پخش «افسانه جومونگ» در سال 87 به اوج خودش رسید.
البته که در ادامه این روند سریالهای دیگری مانند، امپراتور دریا، تاجر پوسان، افسانه بادها و افسانه دونگ یی در سالهای ابتدایی دهه نود به رسانه ملی راه پیدا کردهاند. سریالهایی که موضوعات روزمره بخشی از زندگی مردم سالهای دور شرق آسیا را با تخیلات نویسندگانش در آمیخته بود و برای مخاطب ایرانی خوراک تهیه میکرد. افسانههایی از اسطورههایی که نداشتند و دوست داشتند، داشته باشند.
در این بین یک سوال مطرح میشود. آن اینکه از بعد از سالهای جنگ و راهاندازی شبکههای جدید همچنان ما دچار فقر موضوعی و محتوایی در درون بودهایم که به سراغ محصولات کردهای در دهه هشتاد رفتیم؟
چرا همچنان کم کاری؟
با وجود تاکیدات رهبری، ضرورت توجه به موضوع الگو و ساخت اسطوره و داشتن پشتوانه تاریخی، این سوال مطرح میشود که چرا همچنان در این حوزه با کمکاری فیلمسازان مواجهایم، کمکاریای که شاید در ادامه مسیر انقلاب شکوهمند اسلامی دچار مشکلات جبرانناپذیری شویم و نتوانیم اقدامی از پیش ببریم و به یاد این روزهایمان انگشت حسرت به دهان بگیریم.