ادب و هنر

در این کار نیت تأثیر دارد

دلم می‌خواهد یک روز به‌طور تصادفی کسی که جزو گروه هدف ما بوده، فیلم را ببیند و بگوید برایش مؤثر بوده است؛ آدمی که فیلم را دیده و به کارش آمده این را به من بگوید تا خاطرم جمع شود. این برایم هیجان‌انگیز است
وقتی برای مصاحبه تماس گرفتم، شب خودش زنگ زد. اول برای دیدن فیلم، قرار گذاشتیم بعد هم مصاحبه. فیلم را دیدیم، واقعاً تعریفی بود، از تجربههای قبل مصاحبه با مقدمدوست یاد گرفته بودم که بعد از سؤال پرسیدنها، او را به حال خودش رها نکنیم چون آن موقع او از دغدغههایش، از اصول کار و عمل صالح در همه زمینهها و کسب و کارهای مختلف صحبت میکند. در این مصاحبه موضوعات مختلف فکری و آثار مقدمدوست را با او مرور کردیم.

 

از آخرین کار شروع کنیم. طرح و ایدۀ «سربهمهر» از کجا آمد؟

ایدۀ آن از خلال صحبتهایمان با حمید نعمتالله پیدا شد. وقتی دو نفر با هم کار میکنند و صحبت میکنند، وقتی حرف و ایدهای از زبان یکی از آنها گفته میشود به این معنی نیست که او مالک آن ایده است. به این دلیل که این یک فضای کار مشترک است و آدمها برای رسیدن به آن ایده بر هم تأثیر میگذارند. مثل این است که من شرایطی برای شما فراهم کنم که شما سؤالی به ذهنتان برسد و من بهطور جدی در اینکه آن سؤال به ذهن شما برسد مؤثر باشم. قطعاً پیدایش این سؤال یک رویداد مشترک است. به همین دلیل نمیتوانم بگویم کار انفرادی خودم بود.

اصل فیلمنامه از کجا شروع شد؟ از موضوع «نماز» یا آدمی که خجالت میکشد نماز بخواند یا...

بله، اما آدمی که از نماز خواندن خجالت میکشد نبود؛ آدمی بود که خجالت میکشید نمازش را بخواند. این کاراکتر با خودش یک مسئله را حمل میکند؛ یعنی از کاری که قاعدتاً خجالت ندارد خجالت میکشد.

یعنی موضوع «دینی» است؟

اگر عمل دینی را تعریف کنیم، خیلی راحت میشود فهمید که فیلم یا هر اثر دیگری میتواند دینی باشد یا نه. مثلاً اگر سازندۀ این بیسکویت موقع ساختن آن قصد عمل صالح داشته باشد، میتوان کار او را عمل دینی به حساب آورد. باید عمل دینی را تعریف کرد.

نتیجهاش مهم نیست؟ مثلاً شما قصد کنید فیلمی دربارۀ نماز بسازید، اما ضدنماز شود، در حالی که نیت دینی و قربتاً الیالله هم داشتهاید. . .

درست مثل همان عمل دینی است که به قصد قربت انجام میشود، اما اینکه چقدر باعث قربت میشود بحث دیگری است. میشود گفت وقتی عملی با نیت دینی انجام میشود، میتواند در گروه اعمال دینی قرار بگیرد؛ میتواند اعمال عبادی و دینی مثل نماز باشد، میتواند زکات یا جهاد یا هرکسبوکار دیگری باشد یا میتواند هر قدم برداشتنی باشد که به نیت دین انجام میشود. تعریف درست فیلم دینی هم همینطوراست. گاهی صحبت صفت و موصوف است؛ یعنی فیلم دینی فیلمی دربارۀ مسائل دینی است. اینجا این مشکل بهوجود میآید که چرا این فیلم نتیجۀ دینی نداد؟ پس فیلمی که نتیجۀ دینی ندهد فیلم دینی نیست. اما به نظر من به نیت خود فرد بسیار مرتبط است؛ اینکه فرد بخواهد مثل یک عمل صالح و دینی شروع به ساختن فیلمی کند یا نیتهای دیگری دارد. خیلی وقتها حتی خود اعمال دینی با نیت غیردینی انجام میشود، مثل نمازخواندن برای ریا. بنابراین نیت دینی در اینکه هر کاری از جمله فیلمسازی در گروه اعمال دینی قرار بگیرد اهمیت بسیار دارد.

در آثار شما مثل «وضعیت سفید» و «بیپولی» ایدۀ اصلی و طرحی که فیلمنامه بر پایۀ آن شکل گرفته است، ارزشهایی که در رابطۀ بین آدمها تعریف میشود و نتیجهای که در نهایت بر مخاطب تأثیر دارد، کاملاً در چارچوب ارزشهای دینی (یا هر اسمی که روی آن بگذاریم؛ الهی، آسمانی، انسانی، . . .) است. در واقع این امر در بیشتر آثار شما وجود داشته است و در «سربهمهر» هم نمود پررنگتری دارد. سؤال این است که چگونه سینماگری باتجربههای این چنینی میتواند با پیشینۀ ارزشی، فکری، دینی و فلسفی خود ارتباط برقرار و آنها را از طریق سینما بیان کند؟ فارغ از آن بحث نیت که شما مطرح کردید، در فرایند تولید چه اتفاقی میافتد؟

ابتدا به این نکته اشاره کنم که هر موضوعی که در حوزۀ دین است، حتی بیمه که در رساله به آن پرداخته شده، موضوع دینی به حساب میآید و نمیتوان گفت موضوعات دینی محدود هستند. ممکن است این موضوعات صرفاً نشانههای آیینی دین نباشند.

خیلیها معتقدند دین محدودهای شخصی را در بر میگیرد. . .

اینها نظراتی است که دربارۀ خود دین وجود دارد. اما بههرحال وقتی کسی زیست دینی دارد، دیگر هر حرکتش میتواند به قصد قربت باشد؛ نگاه کردنش، سلام کردنش، سر کار رفتنش و هر عملش میتواند انگیزۀ دینی پیدا کند. اما سؤال شما این است که چطور این نیت را تبدیل به فیلم کنیم؟

سؤالم این است که نیت و موضوعی که سازنده انتخاب میکند چه فرایندی را طی میکند تا به نتیجۀ دینی برسد و به ضد خود تبدیل نشود. چه کار کند که اثر هنری و به جای ارشاد، اغوا نکند؛ این فرایند چطور رخ میدهد؟

برای اینکه فیلم به عنوان یک سازه درست کار کند، خیلی از مسائل باید رعایت شود و هزینههای بسیاری هم برای آن باید پرداخت؛ منظورم هزینههای ریالی نیست. میشود جزوهای طراحی کرد، اما سخت است در این جزوه به تمام سرفصلهایی که باید رعایت شوند اشاره کرد. مثلاً فرض کنید فردی بخواهد به عنوان یک عمل دینی به کسی کمک یا احسان کند؛ اگر در این کار منتی بگذارد، نتیجه خراب میشود. این عبور از خود و گذشتن از میل و لذت منت امر هزینهبری است. بههرحال اگر نخواهد منت بگذارد، برایش سخت است. ولی اگر بخواهد کمک او عمل درستی از آب درآید، نباید منت بگذارد، اذیت کند، هر جا که میرود برای بقیه تعریف کند و. . . پس عمل باید کاملاً خالص شود که خود بسیار سخت و هزینهبر است.

 این چیزی است که من میدانم، نه اینکه بگویم در فیلم من اینگونه بوده است. این را خدا میداند؛ باید دید نتیجه چه شده است. درست مثل انجام دادن کامل یک عمل دینی است. کسی هم که میخواهد فیلمی بسازد باید حواسش باشد که ریا نکند، جانب حق را همیشه نگه دارد و... اینها مباحث کنترلی و مواظبتی فیلمسازی است. مباحث زبانشناسی فیلمسازی هم مطرح است؛ مثلاً وقتی میخواهم به کسی خبر بدهم که به او کمکی کردهام، اگر بخواهم در لحن و کلمات من اثری از منت وجود نداشته باشد باید بر زبان مسلط باشم؛ یعنی حرف زدن بلد باشم. اگر من بخواهم اخلاصم را عملیاتی کنم، باید مسلط به موضوع زبان هم باشم.

شما در خلق آثار جدید و متفاوت (تا جایی که من دیدهام) تجربۀ خوبی داشتهاید. فارغ از اینکه نیت کردید یا نکردید، نتیجهاش دینی شده است. میخواهم به تجربۀ شما ساحت نظری بدهم. فیلم شما در ساحت فرم از فیلمهای دینی داخلی و غربی تبعیت نمیکند و یک اتفاق جدید است. خلق جدیدی است که برای شماست. چطور محتوای درونی شما تبدیل به فرم فیلم میشود، بهطوری که همراه مخاطب میشوید و حرف دینی میزنید؟ حرفی که ارزش الهی و آسمانی دارد و شعار نشده و به ضدش هم تبدیل نشده است.

شما لطف دارید، اما من ساحت نظری اینها را بلدم و کمابیش سرفصلهایش را میدانم. مثلاً فیلمساز باید نسبت به موضوعی که میخواهد دربارۀ آن فیلم بسازد عالِم باشد. این یک امر کلی برای اثرگذار شدن فیلم است و نه صرفاً برای خوب شدن یا مثبت شدن آن. فیلمساز باید به موضوع عالم باشد، به آن عرق یعنی عقیده و ایمان داشته باشد و رکن سومی هم داریم که بحث هنری و ذوقی و زبانی است و فیلمساز باید به اینها هم وارد باشد. با همین سه رکن، نظری کردن قضیه چندان دشوار نیست. مثلاً یک جراح اگر خیلی به کارش وارد باشد و بخواهد مادرش را جراحی کند که اینقدر دوستش دارد و عقیده دارد که باید این کار را برایش انجام دهد و به کارش مسلط هم باشد، این جراحی باکیفیت انجام میشود. در هر زبان دیگری هم همینطوراست. وقتی میخواهید سخنرانی کنید، اگر با علم و اعتقاد و فنون بلاغت حرف بزنید، اثرگذار خواهد بود. فکر نمیکنم غیر از علم و عقیده و تسلط بر زبان چیز دیگری نیاز باشد.

هرچه هادی مقدمدوست در نویسندگی به حمید نعمتالله نزدیکتر شد، پایان داستانها سفیدتر و شادتر شد و هرچه جلو میرویم پایان خوش بیشتر در داستانها دیده میشود. مثلاً بیپولی یک داستان نسبتاً خاکستری بود، اما وضعیت سفید کاملاً سفید است و از اول که شروع میشود فضای شاد و بگو  و بخند دارد. حتی آدمهای خاکستری و سیاه آن چندان به چشم نمیآیند. از عمد سفید مینویسید یا زندگیتان سفید است؟

هر فیلمی که من و حمید با هم نوشتیم واقعاً کار مشترک بود و نمیشود بخشی از رنگ کار را به من نسبت داد و بخشی را به حمید. میخواهم به کلمۀ دیگری غیر از پایان سفید یا سیاه برسم؛ یعنی «پایان درست». مگر بعد از سفید به چه پایانی میرسیم؟!  پایان سفیدتر؟ کلمۀ دقیق «پایان درست» است. مثلاً فیلم بوتیک هم که نوشتۀ خود حمید بود، یک پایان درست داشت. تجربههای مختلف ما برای ساختن فیلمهای درست با پایانهای درست است. انواع و اقسام حالتهای مختلف میتوانند زیرمجموعۀ فیلمهای درست و پایانهای درست باشند. حتی شاید به گفتن «پایان» هم نیاز نداشته باشیم. باید گفت فیلمهای درست؛ مثل کارهای درست (همانطور که به جای «یک فیلم ساختم» میگوییم «یک کار ساختم»). ما دربارۀ کار درست و درستکاری بسیار شنیدهایم. پس کلمۀ فیلم درست را به کار درست تبدیل میکنیم تا یادمان باشد کلمۀ اصلی «درستکاری» و کار درست کردن است. کار درست الزاماً به این معنی نیست که پایان خوشایند (به معنای مادی) داشته باشد. مرگ به لحاظ مادی پایان خوشایندی نیست، اما میتواند پایان درستی باشد.

دوست دارید فیلم «سربهمهر» را چه کسی ببیند و نظر بدهد؟ نظر چه کسی برایتان خیلی مهم است؟

دلم میخواهد یک روز بهطور تصادفی کسی که جزو گروه هدف ما بوده، فیلم را ببیند و بگوید برایش مؤثر بوده است؛ آدمی که فیلم را دیده و به کارش آمده این را به من بگوید تا خاطرم جمع شود. این برایم هیجانانگیز است
https://shoma-weekly.ir/lZpsKu