هر برنامه ای برای تأثیرگذاری و انتقال صحیح پیام به پشتوانه پژوهشی نیاز دارد که معمولا از سوی نویسندگان یا کارشناسان برنامه ها صورت میپذیرد. متأسفانه وقتی سخن از پژوهشهای رسانهای به میان میآید، عمدتا منظور پژوهشهای برنامهسازی است و در این حوزه نیز به دلیل شکاف موجود میان پژوهشگران در سازمان و برنامهسازان وضعیت مطلوبی وجود ندارد و برنامهسازان ترجیح میدهند با روشهای سنتی خود به امر تحقیق برنامهسازی در برنامهها بپردازند.
با توجه به نقش تلویزیون به عنوان رسانهای جمعی و نهادی اجتماعی با شعاع عمل گسترده و طیف وسیع مخاطبان آن و با عنایت به ویژگیهای این رسانه که حامل پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم و مطلوب و نامطلوب بر افراد و فرهنگ جامعه است و نیز با توجه به اینکه میان فرهنگ و تلویزیون نوعی رابطه و تعامل وجود دارد، این امر مسئولیت برنامهریزان، سیاستگذاران و برنامه سازان را، بویژه در جامعه ما سنگینتر می کند و در نتیجه ضرورت تفکر، تعمق و تأمل نسبت به هر نوع فعالیت و تصمیم گیری بر اساس مطالعات اهمیت بیشتری مییابد. مطالعات حاصل از پژوهشهای کاربردی باید بر همه عناصر و عوامل مؤثر در فرایند تولید پیام و حیطه آنها اثر بگذارد و ضمن بهره گیری مطلوب و بهینه از امکانات مادی، فنی و انسانی، پیام هایی متناسب با ارزش های فرهنگی جامعه ارائه دهد. این موضوع بویژه با افزایش میزان و حجم تولید و پخش برنامههای تلویزیونی در شرایط امروز اهمیت خاصی مییابد.
صدا و سیما درصورتی میتواند از تحقیق به عنوان تنها امکان شناسایی و برنامهریزی معضلات جاری خود بهره گیرد که علاوه بر گسترش فرهنگ تحقیقاتی، به امر ساماندهی نظام تحقیقاتی و علمی خود نیز بپردازد و تحقیق را به عنوان عنصری بنیادین سازماندهی کند. بنابراین هر برنامهریزی موفق منوط به سلسله پژوهشهای کارآمدی است که در گرو برنامهریزی منسجم شکل میگیرد و در نهایت منتج به سازمان یافتن و شکوفایی «نهاد تحقیق» میشود.
با در نظر گرفتن تحول ایجاد شده در نظامهای ارتباطی و انتشاراتی از جمله تلویزیون، توجه به نکاتی تازه نیز در ارتباط با بخشهای پژوهش این نظام ها مطرح میشود. آنچه مسلم است، در تحقیقات رسانهای چون تلویزیون، که بخشهای تولید و تحقیق آن ارتباط مستقیم با یکدیگر دارند، باید زمینههای پژوهش چنان فراهم گردند که همبستگی لازم بین تحقیق و تولید را ایجاد کنند. بدیهی است که بخشی از نقش اساسی تلویزیون در چگونگی برنامهسازی آن است. بدین لحاظ توجه به موارد زیر برای افزایش کاربری بیشتر پژوهشها در برنامهسازی پیشنهاد میشود:
1. توجه به تازگی پژوهشها
2. تکرار پژوهشها
3. ضرورت نوآوری در پژوهشها
4. توجه به ویژگی اثر بلند مدت تلویزیون در پژوهش ها
5. توجه به نقش تلویزیون دولتی در پژوهش
6. توجه به رقابت بین تولید کنندگان در پژوهش
7. توجه به تأثیر سایر عوامل در پژوهش، مانند آموزش و تقویت توان علمی پژوهشگر به عنوان یکی از عناصر، در کنار آموزش صحیح و کارا برای تمامی سطوح تولید (مانند تهیه کنندگی و مدیریت)، باید در نظر گرفته شود. بدون شک افزایش آگاهی و بینش نسبت به نقش پژوهش در برنامهسازی، فضای مناسبتری را برای فعالیتهای پژوهشی و بویژه در جهت ارتقای سطح کیفی برنامه فراهم میکند. در شرایط موجود، تعداد افرادی که عنوان شغلی پژوهشگر دارند، در بخش تولید اندک است، در حالی که این عنوان شغلی در تولید حذف شده است و پژوهشگران فضای چندان مناسبی برای فعالیت پژوهشی در اختیار ندارند. لذا به نظر میرسد، بازنگری نسبت به این موضوع و تعیین نقش و جایگاه پژوهشگر و پژوهش در تولید نوعی ضرورت است. توجه به روند صحیح برنامهسازی و آموزش و تشویق برنامهسازان برای استفاده هر چه بیشتر و بهتر از تحقیق در فرایند تولید، تقویت نظام های ارزشیابی به منظور تصحیح اشکالات تحلیل محتوا، تعمق و تأمل نسبت به شرایط موجود و بها دادن به ارزشهای برنامهریزی و آیندهنگری در سطوح مختلف تولید، تشویق پژوهشگران و تعبیر نظام های تشویقی در این زمینه مانع از بروز بسیاری از نابسامانیها میشود. تعریف و تبیین پژوهش، چرایی ضرورت تحقیق و حیطه آن در ساخت برنامهها، جایگاه محقق و نوع ارتباط آن با سایر عوامل و عناصر تولید و باور این مهم که پژوهش جزء جدا نشدنی برنامهسازی و از عناصر اصلی تولید است، از نکات مهم برای دستیابی به پژوهشی مطلوب در برنامهسازی است.با وجود اینکه در حال حاضر، شاهد فعالیتهای تحقیقاتی متعددی هستیم، اما هنوز هماهنگی لازم برای اجرای تحقیقات برنامهای کاربردی، در سطوح مختلف برنامه سازی در شبکهها انجام نگرفته و ردپای پژوهش به معنای علمی و اصولی آن کمرنگ است و خلا تحقیقات بیش از همیشه در برنامهسازی مشهود به چشم میخورد. مروری بر وظایف تعیین شده برای مراکز تحقیقاتی نشان میدهد که تمامی آنها با هدف غنیسازی محتوای برنامه ها و برآورده ساختن نیازهای پژوهشی، بویژه در حیطه تولید برنامه و برنامهسازی، شکل گرفتهاند، اما ضعف تحقیق و پشتیبانی تحقیقاتی در بیشتر برنامهها، بویژه کارهای مستند نمایشی، مشاهده میشود و در این زمینه هماهنگی کافی میان واحدهای تولیدی و این مراکز تحقیقاتی وجود ندارد.
هر برنامه ای برای تأثیرگذاری و انتقال صحیح پیام به پشتوانه پژوهشی نیاز دارد که معمولا از سوی نویسندگان یا کارشناسان برنامه ها صورت میپذیرد. متأسفانه وقتی سخن از پژوهشهای رسانهای به میان میآید، عمدتا منظور پژوهشهای برنامهسازی است و در این حوزه نیز به دلیل شکاف موجود میان پژوهشگران در سازمان و برنامهسازان وضعیت مطلوبی وجود ندارد و برنامهسازان ترجیح میدهند با روشهای سنتی خود به امر تحقیق برنامهسازی در برنامهها بپردازند.
صدا و سیما درصورتی میتواند از تحقیق به عنوان تنها امکان شناسایی و برنامهریزی معضلات جاری خود بهره گیرد که علاوه بر گسترش فرهنگ تحقیقاتی، به امر ساماندهی نظام تحقیقاتی و علمی خود نیز بپردازد و تحقیق را به عنوان عنصری بنیادین سازماندهی کند. بنابراین هر برنامهریزی موفق منوط به سلسله پژوهشهای کارآمدی است که در گرو برنامهریزی منسجم شکل میگیرد و در نهایت منتج به سازمان یافتن و شکوفایی «نهاد تحقیق» میشود.
با در نظر گرفتن تحول ایجاد شده در نظامهای ارتباطی و انتشاراتی از جمله تلویزیون، توجه به نکاتی تازه نیز در ارتباط با بخشهای پژوهش این نظام ها مطرح میشود. آنچه مسلم است، در تحقیقات رسانهای چون تلویزیون، که بخشهای تولید و تحقیق آن ارتباط مستقیم با یکدیگر دارند، باید زمینههای پژوهش چنان فراهم گردند که همبستگی لازم بین تحقیق و تولید را ایجاد کنند. بدیهی است که بخشی از نقش اساسی تلویزیون در چگونگی برنامهسازی آن است. بدین لحاظ توجه به موارد زیر برای افزایش کاربری بیشتر پژوهشها در برنامهسازی پیشنهاد میشود:
1. توجه به تازگی پژوهشها
2. تکرار پژوهشها
3. ضرورت نوآوری در پژوهشها
4. توجه به ویژگی اثر بلند مدت تلویزیون در پژوهش ها
5. توجه به نقش تلویزیون دولتی در پژوهش
6. توجه به رقابت بین تولید کنندگان در پژوهش
7. توجه به تأثیر سایر عوامل در پژوهش، مانند آموزش و تقویت توان علمی پژوهشگر به عنوان یکی از عناصر، در کنار آموزش صحیح و کارا برای تمامی سطوح تولید (مانند تهیه کنندگی و مدیریت)، باید در نظر گرفته شود. بدون شک افزایش آگاهی و بینش نسبت به نقش پژوهش در برنامهسازی، فضای مناسبتری را برای فعالیتهای پژوهشی و بویژه در جهت ارتقای سطح کیفی برنامه فراهم میکند. در شرایط موجود، تعداد افرادی که عنوان شغلی پژوهشگر دارند، در بخش تولید اندک است، در حالی که این عنوان شغلی در تولید حذف شده است و پژوهشگران فضای چندان مناسبی برای فعالیت پژوهشی در اختیار ندارند. لذا به نظر میرسد، بازنگری نسبت به این موضوع و تعیین نقش و جایگاه پژوهشگر و پژوهش در تولید نوعی ضرورت است. توجه به روند صحیح برنامهسازی و آموزش و تشویق برنامهسازان برای استفاده هر چه بیشتر و بهتر از تحقیق در فرایند تولید، تقویت نظام های ارزشیابی به منظور تصحیح اشکالات تحلیل محتوا، تعمق و تأمل نسبت به شرایط موجود و بها دادن به ارزشهای برنامهریزی و آیندهنگری در سطوح مختلف تولید، تشویق پژوهشگران و تعبیر نظام های تشویقی در این زمینه مانع از بروز بسیاری از نابسامانیها میشود. تعریف و تبیین پژوهش، چرایی ضرورت تحقیق و حیطه آن در ساخت برنامهها، جایگاه محقق و نوع ارتباط آن با سایر عوامل و عناصر تولید و باور این مهم که پژوهش جزء جدا نشدنی برنامهسازی و از عناصر اصلی تولید است، از نکات مهم برای دستیابی به پژوهشی مطلوب در برنامهسازی است.با وجود اینکه در حال حاضر، شاهد فعالیتهای تحقیقاتی متعددی هستیم، اما هنوز هماهنگی لازم برای اجرای تحقیقات برنامهای کاربردی، در سطوح مختلف برنامه سازی در شبکهها انجام نگرفته و ردپای پژوهش به معنای علمی و اصولی آن کمرنگ است و خلا تحقیقات بیش از همیشه در برنامهسازی مشهود به چشم میخورد. مروری بر وظایف تعیین شده برای مراکز تحقیقاتی نشان میدهد که تمامی آنها با هدف غنیسازی محتوای برنامه ها و برآورده ساختن نیازهای پژوهشی، بویژه در حیطه تولید برنامه و برنامهسازی، شکل گرفتهاند، اما ضعف تحقیق و پشتیبانی تحقیقاتی در بیشتر برنامهها، بویژه کارهای مستند نمایشی، مشاهده میشود و در این زمینه هماهنگی کافی میان واحدهای تولیدی و این مراکز تحقیقاتی وجود ندارد.
هر برنامه ای برای تأثیرگذاری و انتقال صحیح پیام به پشتوانه پژوهشی نیاز دارد که معمولا از سوی نویسندگان یا کارشناسان برنامه ها صورت میپذیرد. متأسفانه وقتی سخن از پژوهشهای رسانهای به میان میآید، عمدتا منظور پژوهشهای برنامهسازی است و در این حوزه نیز به دلیل شکاف موجود میان پژوهشگران در سازمان و برنامهسازان وضعیت مطلوبی وجود ندارد و برنامهسازان ترجیح میدهند با روشهای سنتی خود به امر تحقیق برنامهسازی در برنامهها بپردازند.