چه نیازهای اجتماعی در ایران باعث گسترش لیبرالیسم شد؟
به طور معمول ایدئولوژیهایی که به ایران وارد میشوند تقلیدی هستند و لزوماً زمینه اجتماعی برای شکلگیری آنها وجود ندارد. در غرب بر اساس زمینه و نیاز، ایدئولوژی ساخته میشود؛ اما در ایران ممکن است هیچ رکن یک ایدئولوژی وجود نداشته باشد اما خود ایدئولوژی وارد شود؛ چرا که سیستم تقلیدی است. به طور مثال در سال 1300 هجری شمسی در ایران طبقه کارگر صنعتی آنچنانی وجود ندارد ولی ایدئولوژی سوسیالیستی شکل میگیرد.
اما در مورد لیبرالیسم، زمینههای شکلگیری طبقه سرمایهدار ایران از حدود سالهای 1270 هجری قمری یعنی در دوران ناصرالدین شاه ایجاد میشود. در این طبقه نوظهور شما برخی از چهرههای آن زمان که اغلب آنها ماسون هستند را میبینید، اما این طبقه سرمایهدار طبقه بسیار ضعیفی است. این طبقه در دوران پهلوی اول به یک طبقه سرمایهدار سکولار رانتخوار که از قبل امکانات دولتی استفاده میکند، تبدیل میشود. در ایجاد این طبقه، علیاکبر داور (که هم بنیانهای حقوقی دوران رضا شاه و دولت مدرن در ایران را پیریزی کرده و هم بنیانهای اقتصادی دوران پهلوی اول) به عنوان تئوریسین اقتصاد شبه سرمایهداری مدرن دولتی در ایران، نقش بسزایی دارد.
توسط بسیاری از اندیشمندان خطر توسعه لیبرالیسم در جامعه گوشزد میشود؛ این خطر چیست؟
انقلاب اسلامی و نظام اسلامی از ابتدا هم به دنبال این بود که ایران را از سیطره ایدئولوژیهای مدرن رهاکند و در ایران عدالت اجتماعی و آزادیهای مشروع و نوعی اقتصاد مبتنی بر قسط اسلامی ایجاد کند اما هدف نئولیبرالیسم معکوس تمام اهداف نظام اسلامی است؛ زیرا با عدالت مطلقاً در تضاد است. همچنین این ایدئولوژی، سکولار نیز هست پس با دین و سیاست مبتنی بر اخلاق و دین هم تناقض دارد، در ضمن این ایدئولوژی بیش از پیش ما را تحت سیطره مدرنیته قرار میدهد.
برای بدنه و ساختار اجتماعی و اقتصادی ایران ایدئولوژی لیبرالیسم و نئولیبرالیسم از سم مهلکتر است چرا که جامعهای که انبوهی از افراد در آن از مسائل اقتصادی رنج میبرند، نئولیبرالیسم نمیتواند ایدئولوژی مطلوب باشد زیرا ذات آن با سرمایهداری و استثمارگری همراه است و ما میدانیم که اگر اقتصاد ما و یا هر کشور دیگری مسیر سرمایهداری را طی کند، جز یک اقتصاد ویران سراپا وابسته که تباهی ایجاد کرده، نتیجه دیگری نخواهد داشت. بنابراین نئولیبرالیسم درست در مقابل مؤلفههای اصلی آرمانهای انقلاب قرار گرفته است و در واقع نئولیبرالیسم، ایدئولوژی اسارت ماست. اگر زمانی مارکسیسم خطر محسوب میشد، هم اکنون نئولیبرالیسم خطر اصلی برای جامعه ما به شمار میآید و باید با آن مبارزه کرد.
اما چرا این ایدئولوژی هر روز در جامعه ما قدرت بیشتری میگیرد؟
این که چرا این ایدئولوژی هنوز در جامعه ما قدرت فراوانی دارد و با تحلیلی هر روز بر قدرت افزوده میشود به این خاطر است که این ایدئولوژی پشتوانههای اقتصادی و اجتماعی داشته و طبقه سرمایهدار سکولار مدرنی که در ایران شکل گرفته، حتی بعد از انقلاب نیز پشتوانه این ایدئولوژی هستند. از دیگر پشتیبانان لیبرالیسم در ایران میتوان به طیف گسترده تکنوکراتهایی که ظاهر مقبولی دارند و شاید بسیاری از آنان حسننیت نیز داشته باشند اما دارای افکار نئولیبرالی هستند، اشاره کرد که حضور و قدرت بسیاری در جامعه دارند و بر سیاستها تأثیر میگذارند. از سوی دیگر ایدئولوژی نئولیبرالیسم در نظام دانشگاه ما کاملاً حاکم است. دکتر عبدالکریم سروش ایدئولوژی نئولیبرالیسم را به ایدئولوژی حاکم در نظام دانشگاه ما تبدیل کرد، بنابراین این ایدئولوژی به قدرتی تبدیل شده که نمیتوان به راحتی با آن جنگید.
ذکر این نکته در پایان بسیار ضروری به نظر میرسد که بستر و نیروی اصلی تهاجم فرهنگی و جنگ نرم در حال حاضر نئولیبرالها هستند که به طور مثال نیروی آنان در بازار کتاب ما به راحتی دیده میشود؛ در حالی برخی از ناشران ما به سختی میتوانند در سال حتی پنج کتاب چاپ کنند، نئولیبرالها برای تبلیغ ایدئولوژی خود به سادگی در ماه 150 تا 200 عنوان کتاب منتشر میکنند و به بازار میفرستند.